فروشگاه دیوارهای آکوستیک و عایق صوتی

پرویز یاحقی

پرویز صدیقی پارسی معروف به یاحقی، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران متولد شد. او چنانچه خود گفته بود، در کودکی حسب مقتضیات شغلی پدر به همراه خانواده به لبنان سفر می کند و پس از گذشت مدتی کوتاه و به دلیل دور بودن از معشوق جاودانی اش، ویولن، به حالت احتضار می رود که با توصیه پزشکان، خانواده اش تسلیم خواسته وی شده و او را به ایران می‌فرستند تا در کنار دایی هنرمندش حسین خان یاحقی کسب فیض کند.

 سبکی که انحصاراً مال او و زاده خلاقیت، تکنیک، احساس و نوآوری های خود او بود و مقلدان فراوانی نیز پیدا کرد که از آن جمله می توان: مجتبی میرزاده سیاوش زندگانی، بیژن مرتضوی، جهانشاه برومند و... را نام برد که هر یک در نوع خود نوازندگانی مطرح هستند، اما همگی به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم از وی تأثیر گرفته و انشعابات این سبک محسوب می شوند و با وجود داشتن احساس مستقل، هیچ گاه نتوانستند در بروز این حس استقلال کامل نشان دهند.

در سبک پرویز یاحقی با کثرت تکنیک و تنوع در استفاده از آنها فراوان برخورد می کنیم: ویبر، مالش و گلیساندوهای گوشنواز و شیرین، استفاده به جا از پوزیسیون های مختلف، اجرای تریل های قدرتمند و سریع با انگشتان دوم و سوم، آرشه پرانی های متناسب با نوع دستگاه و قطعه، نزدیک کردن آرشه به خرک در حین آرشه کشی، استفاده از پیزیکاتو در قطعات ضربی و نهایتا استوار بودن بخش اعظمی از نوازندگی، مانور و خلق ملودی روی سیم های بم که این یکی نقطه عطف و بهتر بگوییم نگین انگشتری سبک یاحقی محسوب می شود، زیرا در گذشته و مشخصا تا قبل از او هیچ کس تا به این حد از سیم های بم استفاده نمی کرد و اساسا قادر به خلق ملودی زیبا و محرک احساس برروی سیم های ۳ و ۴ نبود و در واقع او را می بایست احیا کننده سیم های بم ویولن نامید.

چهارمضراب ها، آهنگ و رنگ های ساخته او که شروع و پایه آنها از سیم های sol و re بوده و قسمت اعظم آنها نیز در همین محدوده می باشد، گواه این مدعاست.برخی قطعات او با کوک های مخصوص و برخی دیگر با کوک افتاده نواخته می شود که این دو کوک و به خصوص افتاده (به معنی همصدا بودن دو سیم در کنار هم [mi-mi la mi] از ابداعات حسین خان یاحقی و مختصات همین مکتب و سبک است که بعدها توسط دیگران نیز مورد استفاده قرار گرفت).اوراق دفتر تاریخ موسیقی مان را که ورق بزنیم به نوازندگان خوب و آهنگسازان برجسته ای برخورد می کنیم، اما معدود کسانی در این جمع وجود دارند که هر دو هنر، یعنی آهنگسازی و نوازندگی را آن هم در حد اعلا تواماً در خویش جای داده باشند و بی شک یکی از یکه تازان این میدان، پرویز یاحقی بود.

وی به لحاظ خلق و خو و شخصیت به گواه دوستان، شاگردان و مرتبطان با وی، یک نمونه کامل و چکیده راستین مکتب آن دو اسوه اخلاق (صبا و حسین خان) است  و هنر والای او جلوه ای از ذات ناب اوست که بر پرده ساز میخرامد و با جلوه گری دل می رباید.او از سالیان دور تاکنون رابطه بسیار صمیمی با سایر هنرمندان این خاک و بالاخص موسیقیدانان داشته و حتی با نوازندگانی که به نوعی رقبای او به حساب می آمدند (بدیعی، خرم، ملک و...) دوستی نزدیک و رابطه احساسی عمیق و عاطفی داشت (چیزی که متاسفانه در عصر حاضر کمتر با آن برخورد می کنیم.

پرونده هنری او نشان می دهد که یکی از ارکان برنامه گل ها بوده که با همنوازی در کنار خوانندگان و نوازندگان مطرح آن زمان که بعضی از آنها را خود او به این عرصه آورده بود، ساختن آهنگ های ماندگاری همچون: بیداد زمان، می زده شب (ماهور)، سراب آرزو (افشاری)، غزالان رمیده (شوشتری و همایون)، آهنگ زیبای او در چهارگاه با مطلع: [آن که دلم را برده خدایا زندگیم را کرده تبه گو...].  (گل های رنگارنگ شماره ۴۲۰ و ۴۲۸) با تنظیم زیبای زنده یاد جواد معروفی و آهنگ های دیگری که مجال نام بردن از آنها نیست، افراد بسیاری را به موسیقی  ایرانی علاقه مند کرده که حتی به رغم گذشت سالیان متمادی بر این آهنگ ها، هنوز هم ورد زبان عوام و خواص هستند و نیک است بدانیم بخش اعظمی از این آثار حاصل هم نفسی ۵۰ ساله با ترانه سرای معاصر استاد بیژن ترقی بود.

یاحقی  با نواختن سه تار نیز کاملاً آشنا بود و در صدابرداری هم یدی طولایی داشت و آ‌رشیوی غنی از موسیقی فراهم آورد که در نوع خود منحصر به فرد است. وی 12 بهمن سال 1385 به دلیل ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

نصرالله زرین پنجه

نصرالله زرین پنجه به سال 1285 در تهران متولد و از همان کودکى با موسیقى مأنوس شد. 
نصراللَّه زرین‏ پنجه بسیار جوان بود که در خود ذوق به موسیقى را احساس کرد و با دلى سرشار از این علاقه به نزد میرزا ربیع  برادر درویش خان رفت و شاگردى او را به جان و دل پذیرفت. میرزا ربیع همین که نصراللَّه را جوان مستعدى یافت با شوقى مطبوع تعلیم او را برعهده گرفت و نصراللَّه را به رموز موسیقى آشنا ساخت. 
 
نصراللَّه همین که محضر استاد را براى درک نکات برجسته ‏ى موسیقى آماده یافت، شب و روز به کار آموختن پرداخت و دیرى نگذشت که در این راه به جایى رسید آنگاه نزد حسین‏ خان هنگ‏ آفرین و موسى‏ خان معروفى رفت و از محضر این دو استاد نیز بهره گرفت و نکات بسیارى آموخت . 
زرین‏ پنجه رفته ‏رفته در سه ‏تار و عود و ترمپت دستى یافت و خود در این راه استاد گردید ولى با این همه چون از روزگارنخست به تارعلاقه‏ ى بیشترى داشت آن را ساز تخصصى خود قرار داد و شب و روز وقت خود را صرف تکمیل آن نمود تا آنجا که پنجه‏ اش در این راه زرین شد و زرین ‏پنجه لقب گرفت.
 
نصرالله زرین‏ پنجه در سال 1313 از موسیقى دلسرد شد و تار را کنار گذاشت و به خدمت دولت درآمد و در وزارت دارایى مشغول به کار شد. در سال 1320 که در هنرستان موسیقى کلاس‏ هایى تأسیس شد، دوباره شوقى یافت و در آن کلاس از حسین سنجرى تعلیماتى گرفت.هنگامى که ارکستر انجمن موسیقى ملى تشکیل شد، از اولین نوازندگانى بود که در این ارکستر شرکت کرد. بعدها بر اثر تشویق روح ‏الله خالقى ازوزارت دارایى به فرهنگ انتقال یافت و دوباره به موسیقى پرداخت.
 
نصرالله زرین‏ پنجه از سال 1322 در رادیو به کار نوازندگى پرداخت و با ارکسترهاى مختلفى کار کرد و مدتى هم رهبرى ارکستر شماره‏ ى یک رادیو (ارکستر سازهاى ایرانى) را به عهده داشت و در هنرستان موسیقى ملى هم معلم تار و سه ‏تار بوده است. زرین‏ پنجه، در دوران فعالیت هنرى خود حدود پنجاه آهنگ ساخت. وى همچنین اتودهایى براى تار نوشته که به چاپ رسیده است.  نصراللَّه زرین‏ پنجه در آذرماه 1360 دار فانى وداع گفت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

بیوگرافی سیما بینا


 
سیما بینا در ۱۴ دی ۱۳۲۳ در بیرجند خراسان متولد شد .ایشان فرزند احمد بینا و پوراندخت ایران نژاد، بانویی فرهیخته از اهالی کرمان است. سیما بینا نوازنده، نقاش، آهنگساز و خواننده آوازها و ترانه‌های محلی ایرانی است. 
 از کودکی کنار احمد بینا پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگ ساز ترانه های اولیه او بود رشد کرد.در سن 9 سالگی همکاری رسمی خود را با رادیو ایران برنامه کودک آغاز نمود.
 
از همان دوران نزد اساتید و مشاهیر موسیقی به آموزش ردیف های موسیقی سنتی و آوازی پرداخت و چندی به شاگردی استاد جواد معروفی و استاد زرین پنجه دو شخصیت بزرگ موسیقی ایران در آمد .دیری نگذشت که در برنامه موسیقی ویژه ای بنام گلها صحرائی به اجرای نغمه های محلی در رادیو ایران پرداخت.صدای او در این برنامه برای بیش از دو نسل از مردم خاطراتی فراموش نشدنی به جای گذارده است .
 
سیما بینا پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه تهران در رشته نقاشی ، آموزش موسیقی سنتی خود را در خدمت یکی از قدیمی ترین و آگاه ترین موسیقیدانان آواز سنتی ایران استاد عبدالله خان دوامی کامل نمود .از آن پس علاوه بر اجرای مستمر موسیقی و آواز سنتی به تحقیق و جمع آوریترانه ها و آوازهای محلی پرداخته است.سیما بینا جهت ارائه و حفظ این گنجینه های ملی با تکیه بر اندوخته ها و اطلاعات موسیقی اش به باز سازی و تنظیم دوباره آنها پرداخته و در واقع با پژوهش و ارائه موسیقی خاص خود جایگاه منحصر به فردی در تاریخ موسیقی محلی ایران کسب نموده است.
   
چگونگی فراهم آمدن موسیقی سیما بینا از زبان خود هنرمند گلهای صحرائی عنوان موسیقی من است .آهنگ ها و ترانه هایی که رنگ و بوی کوه ها و دشتها ی سر زمین ما را دارد.آنها را شخصا از میان مردم با ذوق روستاها چیده ام.به این ترتیب : به شهرها و روستاهای اطراف ایران و به خصوص خراسان که سر زمین اجدادی من است سفر میکنم.نغمه ها و آهنگهای منطق دور افتاده ای را که بسیار قدیمی و همچنان بکر و دست نخورده در میان مردم آن منطقه باقی مانده است گردآوری و ضبط میکنم.همه این نغمه ها و ترانه ها زیبا و دلنشین است ولی من آنهایی را که با صدای خودم بیشتر هماهنگی دارد بر می گزینم.
 
اشعار این آهنگها در واقع همان دوبیتی های محلی و عامیانه ای است که در میان توده مردم سروده شده و در همان منطقه معمول است از میان این سروده های محلی آنچه را برای اجرای من مناسب تر است گلچین میکنم.ولی گاه لازم می دانم که با کلامی نو پیامی از حال و روزگار خودمان را در آواز بگنجانم زمینه این کار را در موسیقی شمال خراسان بیشتر یافته ام .
 
آهنگهای محلی ضمن زیبائی و دلنشین خود گاهی بسیار یک نواخت و طولانی است .در این مورد شیوه های مختلفی را بکار می گیرم یکی این که جمله های از یک آهنگ محلی دیگری را در میان ترانه ام با ظرافت و هماهنگی می گنجانم . گاهی ریتم آنرا در چند جمله عوض میکنم و یا در جائی با یک دوبیتی و آواز محلی یا همخوانی کر .... این یکنواختی را تنوع می دهم.بد نیست در اینجا اعتراف کنم پدرم گاهی جمله ای شعر و یا آهنگ در میان ترانه های محلی من نهاده است .
 
 
و در سالیان سال از اجرای اولیه آن قطعات گذشته است . اکنون هماهنگی و بجا بودن آن را احساس میکنم به گونه ای که با اصالت تمام جز بافت آهنگ و ترانه شده است.بسیاری از آهنگهای محلی بیرجند را که در کودکی و نوجوانی خوانده ام از پدرم شادروان احمد بینا که خودش از مردمان با ذوق خراسان و شهر بیرجند بود و بسیاری از آهنگهای محلی خراسان را می دانست آموخته ام .
 پدرم در بسیاری از سفر های پژوهشی که از نوجوانی آغاز کرده بودم مرا همراهی می کرد و در واقع او بود که این وظیفه را بر عهده من نهاد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

مصطفی کمال پورتراب

از سال 1324 به صورت مستمر تدریس را آغاز کرد و از سال 1350تا 1352 مدیر هنرستان موسیقی بود. پس از انقلاب به تدریس هارمونی، کنترپوآن و تئوری موسیقی در کلاس خصوصی خود و بعدها دردانشگاه هنر و دانشگاه آزاد پرداخت. او در حال حاضر نیز به تدریس  در دانشگاه آزاد اسلامی و کنسرواتوار تهران مشغول است.

 

از آثار او می توان به قطعاتی چون قطعه ای در چهارگاه (1955)، سونات ویولن و پیانو در دومینور (1959)، سه قطعه برای گروه خیام (1969) سوئیت هفت پیکر در نه قسمت برای ارکستر سمفونیک (1970)، مارش در ماژور برای ارکستر سمفونیک (1973)، رقص پریان در فامینور (1980)، آواز بی گفتار دو قطعه برای ارکستر زهی (1980) و.... اشاره کرد.

از آثار مکتوب او نیز می توان به آثاری چون تئوری موسیقی، مبانی آهنگسازی، تجزیه تحلیل موسیقی برای جوانان ( ترجمه اثر لئونارد برناشتاین از انگلیسی)، حل المسائل تئوری (ترجمه اثر اثر پرتسولی از ایتالیائی)، هارمونی مدرن (ترجمه اثر ایگل فیلد هال از انگلیسی)، هارمونی کلاسیک (ترجمه اثر سی.اچ. کیتسون از انگلیسی)، آهنگ های برگزیده ایگلفیلد هال، کنترپوان به زبان ساده (ترجمه اثر استاکز از انگلیسی) و...  اشاره کرد.

دکتر پورتراب عضو شورای عالی خانه موسیقی است و در تدوین نخستین کتاب درسی با تئوری موسیقی ایرانی که هم اینک در هنرستانها تدریس می شود، سهمی جدی داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

محمود شاطریان


 
محمود شاطریان (زاده ۱۹۴۴ تبریز - درگذشت ۲۰۰۶ تبریز) آهنگساز، نوازنده و استاد تار بود. محمود شاطریان نقش بسیار مهمی در زنده ماندن و حفظ موسیقی آذربایجانی در ایران داشت. همچنین وی از فعالان در ارکستر رادیو و تلویزیون بود.استاد از جوانی نزد استاد عیسی خان باربد و سپس استاد عبدل آقا یزدانی به آموزش تار آذربایجانی پرداخت. 
در سالهای جوانی و قبل از انقلاب در گروههای گوناگونی به نوازندگی پرداخت که از مهمترین آنها میتوان به ارکستر فرهنگ و هنر به رهبری آساتور صفریان و رادیو تلویزیون تبریز همراه با بزرگانی چون استاد بیگجه خانی اشاره نمود. 
 
بعد از انقلاب وممنوعیتهای وسیع در حوزه موسیقی استاد مدتی با گروهی همکاری نکرده و سپس به مدت دو سال به ترکیه مهاجرت نمود و در گروه های مختلفی مشغول به کار شد. 
از دوران اجراهای چشمگیری به یادگار مانده است. بعد از بازگشت به تبریز در اوایل سال 1360به امر آموزش موسیقی اهتمام ورزید و در خانه شخصی اش به آموزش مبادرت ورزید و تقریبا موزیسینهای نسل اول بعد ازانقلاب را پرورش داد. با اعلام آزادی موسیقی در سال 1366 استاد اولین آموزشگاه تعلیم موسیقی را در آذربایجان جنوبی بنیان گذاری نمود که این آموزشگاه هم اکنون نیز از سوی فرزند استاد اداره میشود. 
 
از میان شاگردان نسل اول ایشان میتوان به استاد حیدر علی هادی،آیدین شاطریان، اکبر شریفی، دکتر رضا حسینی بقانام، شهریار صدیق، وحید حسینی، پرویز عرب و غیره اشاره نمود.ایشان اولین ارکستر نوجوانان صدا و سیمای تبریز را بنیان گذاری و رهبری نمود. در سال 1370 اولین ارکستر دختران آذبایجان ایران را بنیان نهاد. اکثر شاگردان ایشان از بهتریننوازنده های ایران و آذربایجان بوده و در مراکز آموزشی مشغول تعلیم موزیسینهای جوان میباشند.
 
 
به غیر از نوازندگی شخصیت معلمی استاد به خصوص توجه ویژه ای که ایشان به آموزش آکادمیک موسیقی داشتند، وجه تمایزایشان بود. از ایشان اهنگهای زیبایی همچون ائینالی، ساوالان، آتاجان، گوزل قونچه لر به یادگار مانده است. شاید به گزاف نگفته باشیم که نسل امروز موسیقی آذربایجان جنوبی تا حد زیادی مدیون تلاشهای ایشان و نگاه آکادمیک ایشان نسبت به موسیقی میباشد.
 
 
 استاد پس از یک بیماری چند ماهه در سال 1385 با مشکلاتی جسمی روبرو شده و در بامداد 31 شهریور 1385 دار فانی را وداع گفته و شاگردانش را تنها گذاشت. از ایشان سه فرزند به نامهای مرحوم لاله، استاد آیدین شاطریان و سهند شاطریان به یادگار مانده است.تار و بخشی از وسایل شخصی ایشان در موزه شهرداری تبریز نگه داری میشود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

نیکولا تسلا

نیکولا تسلا که بیشتر به دلیل قابل استفاده کردن جریان برق متناوب معروف است شخصیت مرموز و عجیب و غریبی داشت که وی را در مرز میان یک “نابغه خلاق” و “دانشمند دیوانه” قرار می دهد.

نیکولا تسلا یکی از مشهورترین چهره های ماندگار جهان علم است که در تاریخ ۱۰ ژوئیه ۱۸۵۶ دیده به جهان گشود. وی مخترع، فیزیکدان، مهندس و یکی از پیشگامان اکتشافات مهندسی برق به شمار می رود. تسلا حداقل در سه کشور، کرواسی، صربستان و آمریکا به عنوان قهرمانی ملی مورد تجلیل است.نیکولا تسلا برای نخستین بار در سال ۱۸۸۴ وارد آمریکا شد و در ۳۰ ژوئیه ۱۸۹۱ به تابعیت رسمی این کشور در آمد. وی نخست مدتی در نیویورک زندگی کرد، که در این مدت برای توماس ادیسون کارهای مهندسی انجام می‌ داد. تسلا مدتی بعد به دلیل مخالفت ادیسون با پرداخت و افزایش حقوق از شغل خود استعفا داد. علاوه بر این ادیسون حاضر نبود نظرات تسلا را در مورد جریان برق متناوب بپذیرد، به گونه ای که وی جریان برق مستقیم را برتر از جریان برق متناوب می ‌دانست.نیکولا تسلا در سال ۱۸۸۸ طرحی نوین از موتور القایی را برای انجمن مهندسان برق و الکترونیک معرفی کرد. وی وسیله ای برای القاء جریان الکتریکی در یک قطعه آهن اختراع کرد که بین دو سیم پیچ الکتریکی می ‌چرخید. این قطعه چرخان مغناطیسی، هنگامی که با استفاده از نوعی انرژی مکانیکی شروع به چرخش می‌کرد، می توانست جریان AC تولید ‌کند. تسلا در انتهای قرن نوزدهم رقیب توماس ادیسون بود. در واقع او در سال ۱۸۹۰ مشهورتر از ادیسون بود، به گونه ای که اختراع نیروی منبع جریان الکتریکی چند فازه شهرت جهانی برای او به همراه داشت.

برخی نیکولا تسلا را به عنوان پدر واقعی جریان برق به یاد می آورند

 

 تسلا که بیشتر به دلیل قابل استفاده کردن جریان برق متناوب (AC) معروف است دارای ۱۱۲ مجوز ثبت اختراع از کشور آمریکا است. این مخترع بزرگ با اینکه در طول حیات خود به ثروت دست یافت اما تمام آن را صرف پژوهش های علمی کرد و در تاریخ ۷ ژانویه ۱۹۴۳ در فقر و گمنامی دیده از جهان فروبست.

نیکولا تسلا شخصیت مرموز و عجیب و غریبی داشت که وی را در مرز میان یک “نابغه خلاق” و “دانشمند دیوانه” قرار می دهد، اما با این وجود برخی وی را به عنوان پدر واقعی جریان برق به یاد می آورند.

 

عجیب ترین حقایق زندگی نیکولا تسلا آشنا شوید:

تسلا بسیار کم می خوابید، به گونه ای که خودش می گوید هیچگاه بیش از ۲ ساعت به خواب نرفته است. جان اونیل، نویسنده کتاب زندگینامه نیکولا می گوید:”تسلا اعتراف کرده است که یک بار به صورت بی وقفه و بدون آنکه استراحت کند ۸۴ ساعت مداوم مشغول کار بوده است.” وی در کتاب خود می نویسد:” سرگرمی همیشگی تسلا پرسه زدن در پارک های نیویورک، نجات کبوترها و مراقبت از پرندگان آسیب دیده بود.”

 

مارک سیفر، یکی دیگر از نویسندگان زندگی نیکولا تسلا می گوید:” تسلا یک فرد گیاه خوار بود که خود را به رژیم غذایی مخصوص شامل شیر، عسل، نان و آب سبزیجات محدود کرده بود.” به گفته مارک سیفر، این مخترع بزرگ عادت داشت انگشتان پای خود را ورزش دهد و این کار را هرشب ۱۰۰ مرتبه برای هر یک از پاهای خود انجام می داد زیرا اعتقاد داشت ورزش دادن انگشتان پا باعث تحریک سلول های مغزی می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

بیوگرافی یوهان سباستیان باخ

یوهان سباستیان باخ (به آلمانی: (Johann Sebastian Bach)۲۱ مارس ۱۶۸۵ - ۲۸ ژوئیه ۱۷۵۰) آهنگساز و نوازنده ارگ آلمانی بود که آثارش برای دسته آواز، ارکستر و تک‌سازها، تقریباً تمام انواع متفاوت موسیقی دورهٔ باروک را دربرمی‌گیرد و موسیقی آن دوران را به بلوغ خویش رسانده‌است. با وجود اینکه او شکل تازه‌ای را از موسیقی ارائه نکرد، ولی توانست سبکِ شایع در موسیقی آلمان را با فنون کنترپوان، غنی سازد. این فنون، مبنی بر تنظیم چیدمان هارمونیک و موتیف در مقیاس کوچک و بزرگ بود و همچنین سازواری ریتم‌ها و بافت‌های برگرفته از موسیقی کشورهای دیگر چون ایتالیا و فرانسه را شامل می‌شد.-

لطافت قوی موسیقی باخ و گستردگی حاصل هنر وی، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان غرب در سنت تُنال مشهور ساخته‌است. با توجه به عمق معنایی، قوّت فنی و زیبایی هنرمندانه، آثاری چون کنسرتوهای براندنبورگ، سوئیت‌ها و پارتیتاها برای ساز کلاویه‌ای، مس در سی مینور، پاسیون به روایت متای قدیس، پیشکش موسیقایی، هنر فوگ و تعداد فراوانی کانتات که ۲۲۰تا از آنها برجامانده‌است، را می‌توان نام برد. نمونه‌ای از این ویژگی سبک‌گرایانه را در قطعهٔ زیر، در همسرایی شکوه خداوند هماره در اوج باد» (به آلمانی: Ehre sei Gott in der Höhe) از ارتاریوی کریسمس، تصنیف‌شده به سال ۱۷۳۴ طی دوران بلوغ هنری وی، می‌توان مشاهده کرد.

سالهای نخستین

یوهان سباستین باخ عضوی از شگفت‌آورترین تبار موسیقایی تمام اعصار بود. در زمانی بیش از ۲۰۰ سال، خاندان باخ توانست دوازده نوازنده و آهنگساز شایسته و توانا را تربیت نماید. این بازهٔ زمانی دورانی بود که کلیسا، دولت محلی و طبقهٔ اشراف، حمایتی قابل‌توجه از ساخت موسیقی به شکل حرفه‌ای در سرزمین‌های آلمانی‌زبان و بخصوص در بخش‌های غربی تورین‌گن و زاکسن، به عمل می‌آوردند. پدر سباستین، یوهان آمبروزیوس باخ، نوازندهٔ چیره‌دست ویولن، ترومپت‌زن دربار و رهبر دستهٔ نوازندگان شهری در آیزناخ – شهری با جمعیت ۶۰۰۰ نفر - در تورینگن آلمان، می‌زیست. وظیفهٔ او در این شهر، تنظیم موسیقی غیرروحانی و شرکت در موسیقی کلیسایی بود. عموهای سباستین همگی در موسیقی حرفه‌ای بودند که از ارگ‌نواز کلیسا تا نوازندهٔ دستهٔ موسیقی بارگاه شاهی تا آهنگساز در میان آنها یافت می‌شد.

 اسناد امروزی مشخص می‌کنند که نام باخ در آن زمان می‌رفت تا به معادلی برای موسیقیدان تبدیل شود. خاندان باخ هماره به موفقیت‌های موسیقایی خود افتخار می‌کردند و حدود سال ۱۷۳۵ باخ شجره‌نامه‌ای را با عنوان «سرچشمهٔ موسیقی در خاندان باخ» نگاشت که در آن به پیگیری نسل‌های مختلف دودمانش که در موسیقی به موفقیت دست یافتند، پرداخت.

مکانهایی که باخ در طول زندگی‌اش در آنها اقامت گزیده‌است.

مادر او در سال ۱۶۹۴ و پدرش سال بعد درگذشت. کودک ۱۰ سالهٔ یتیم به دست برادر بزرگ‌ترش یوهان کریستف باخ که آن موقع بیست و چند ساله بود، سپرده شد. وی در اوردروف - شهری در حوالی محل زندگی پدر و مادر باخ - ارگ‌نواز بود. او در منزل برادرش به نسخه‌برداری، مطالعه و اجرای موسیقی پرداخت و مشخصاً تحت آموزش ارزشمند وی قرار گرفت. این مسئله او را با آثار موسیقیدانان بزرگی که در آن دوران از جنوب آلمان برخاسته بودند، مواجه ساخت که از میان آنان می‌توان به پاکلبل و فروبرگر اشاره نمود. همچنین، رویارویی او با موسیقی شمال آلمان و نوازندگان فرانسوی چون لولی، لویی مارشان و مارین مارای محتمل است. باخ کوچک احتمالاً ناظر و دستیار فرایند تعمیر و نگهداری ارگها بوده‌است که این مقدمه‌ای می‌گردد بر فعالیت حرفه‌ای تمامْ‌عمر او به‌عنوان مشاور ساخت و بازساخت ارگ‌ها. در آگهی درگذشت باخ به این نکته اشاره شده‌است که وی زمانی به نسخه‌برداری آثار برادرش می‌پرداخته‌است ولی به دلیل اینکه آن نُت‌نوشت‌های موسیقی ارزشمند بوده‌اند و جزو اموال شخصی محسوب می‌گشته‌اند، یوهان کریستف، باخ جوان را از رونویس‌نمودن آنها بازداشت.

 

در ۱۴ سالگی سباستین توانست به همراه دوست و هم‌مدرسه‌ای خود، گئورگ اُرْدمان، برای درس‌خواندن در مدرسهٔ معتبر سنت میکائیل در لونه‌بورگ، کمک‌هزینهٔ تحصیلی دریافت کند. لونه‌بورگ با هامبورگ، بزرگ‌ترین شهر آلمان، فاصلهٔ چندانی نداشت. احتمالاً باخ به همراه دوستش مسافت طولانی از اوردروف تا لونه‌بورگ را بخشی پای پیاده و بخشی با کالسکه طی کرده‌اند. دو سالی که وی در لونه‌بورگ و در مدرسهٔ سنت‌میکائیل حضور یافت، دوران حساسی برای او به نظر می‌رسد زیرا که طی این دوره بیش از آنی که در تورینگن ممکن بود، با نحله‌های متفاوت فرهنگ اروپایی رویارو گشت. علاوه بر خوانندگی به عنوان کاپلا در دستهٔ کر، نواختن ارگ سه صفحه‌کلیدی و هارپسیکورد مدرسه توسط وی، محتمل به‌نظر می‌رسد.

 همچنین، او احتمالاً زبان فرانسوی و ایتالیایی را آموخته و بستر آموزشی کاملی در زمینهٔ خداشناسی، زبان لاتین، تاریخ، جغرافیا و فیزیک کسب نموده‌است. در این مدرسه، او در جمع پسران اشراف‌زادگان شمال آلمان که جهت آماده‌شدن برای مشاغل مهمی در زمینهٔ دیپلماسی، حکومت و نظام به این مدرسهٔ برگزیده فرستاده شده بودند، قرار گرفت. به نظر می‌رسد که وی با ارگ‌نوازان مشغول در شهرهای نزدیک لونه‌برک، ملاقات‌هایی داشته‌است که از آنها می‌توان به گئورگ بوم در یوهانس‌کیرشه اشاره کرد. همچنین، باخ جوان دست‌کم یک بار جهت شنیدن ارگ‌نوازی راین‌کن، رنج طی‌کردن فاصلهٔ صد کیلومتری تا هامبورگ را با پای پیاده، بر خود هموار کرده‌است. از دیگر ارگ‌نوازانی که وی در هامبورگ ملاقات کرده‌است می‌توان به برونز اشاره نمود. از طریق این موسیقیدانان، به احتمال، وی توانسته‌است به بزرگ‌ترین سازهایی که تا آن دوران عمر دیده و نواخته بود، دسترسی یابد. همچنین آشنایی وی با مکتب موسیقی شمال آلمان و بخصوص آثار دیتریش بوکسته‌هود و مقولاتی در نظریهٔ موسیقی که در تسلط این مردان بود، محتمل است.

آرنشتات و مول‌هاوزن (۱۷۰۳ تا ۱۷۰۸)

باخ در جوانی

در ژانویهٔ ۱۷۰۳، کمی پس از فارغ‌التحصیلی، باخ در نمازخانه دربار «دوک یوهان ارنست» در وایمار – شهری بزرگ در تورین‌گن - به‌عنوان نوازندهٔ درباری سمتی کسب کرد. نقش او در این گروه نوازندهٔ درباری نامشخص است اما به نظر می‌رسد که وظایفی پَست و غیرمرتبط با موسیقی را شامل می‌شده‌است. طی اقامت هفت‌ماهه‌اش در وایمار توانایی او در نواختن سازهای کلاویه‌ای شهرت یافت و از او دعوت شد که ارگ جدید کلیسای بونیفاسیوس در آرنشتات را بررسی نماید و تک‌نوازی آغازین را روی آن انجام دهد. خانوادهٔ باخ روابط نزدیکی با مردم شهر آرنشتات داشتند. این شهر در ۱۸۰ کیلومتری جنوب‌غربی وایمار و در کنارهٔ جنگل بزرگ قرار دارد. در اوت ۱۷۰۳، وی سمت ارگ‌نواز در کلیسای یادشده را پذیرفت. این سمت وظایف سبک و حقوق نسبتاً زیادی داشت و علاوه بر اینها باخ به ارگی نو، بدون مشکلات فنی و کوک‌شده با معیارهای نوین دسترسی داشت که این معیارهای جدید کوک ساز، استفاده از حوزهٔ وسیعی از شستی‌ها را ممکن می‌ساخت.

در همین دوران اقامت در آرنشتات بود که باخ به طور جدی آغاز به تصنیف پرلودهایی برای ارگ نمود که از میان آنها می‌توان به قطعهٔ مشهور «توکاتا و فوگ در ر مینور» اشاره کرد. این آثار که در مکتب موسیقایی ذوقی و بداهه‌نوازانهٔ شمال آلمان جای می‌گیرند، نشانگر تنظیم موتیفی قابل‌توجهی هستند (که در آن یک ایدهٔ کوتاه و سادهٔ موسیقایی به شکل قوی در طول یک موومان کاوش می‌شود). با این وجود، در این آثار آهنگساز هنوز با مسئلهٔ ساختار عمده دست به گریبان است و هنوز برای پرورش و توسعهٔ توانایی‌های کنترپوآن‌نویسی‌اش (که در آن دو یا بیش از دو ملودی به طور هم‌زمان با یکدیگر تعامل می‌کنند) مدت زمانی در پیش دارد..

 

چند سال پس از تصدّی آن مقام در آرنشتات، با وجود ارتباطات خانوادگی قوی و کارفرمایی مشتاق به موسیقی، بین ارگ‌نواز جوانِ سرسخت و زودرس و مسوولین تنش‌هایی به وجود آمد. وی آشکارا از معیارهای خوانندگان دستهٔ کر ناراضی بود. جدی‌تر از این مسئله، غیبت بدون اجازهٔ چندماهه‌ای در خلال ۱۷۰۵ تا ۱۷۰۶ بود که در این فاصلهٔ زمانی برای ملاقات استاد بزرگ، بوکسته‌هود، از آرنشتات به شهر شمالی لوبک سفر کرده بود. وی یک ماه مرخصی گرفته بود ولی این سفر بیش از سه ماه به طول انجامید. این رویداد معروف در زندگی وی شامل سفری ۸۰۰ کیلومتری (رفت و برگشت) با پای پیاده برای ملاقات مردی بود که باخ او را پدر ارگ‌نوازان آلمانی می‌دانست. این ملاقات، سبک بوکسته‌هود را سنگِ بنایِ آثار اولیهٔ باخ قرار داد و این مسئله که وی مدت زمانی بیش از مرخصی یک‌ماهه‌اش را صرف این ملاقات کرد، مشخص می‌کند که زمانی که با استاد پیر گذراند، بی‌اندازه برای هنر باخ مهم بوده‌است.در سال ۱۷۰۶، با وجود موقعیت خوبش در آرنشتات، باخ دیگر فمیده بود که باید از محیط اجتماع خانوادگی بگریزد و در حرفه‌اش پیش رود. در ژوئن ۱۷۰۷، سمت جذابتری به او پیشنهاد شد؛ ارگ‌نوازی در کلیسای «سنت بلاسیوس کیرشه» در مول‌هاوزن، شهر شمالی بزرگ و مهم، که این مسوولیت پیش‌تر بر عهدهٔ ارگ‌نواز چیره‌دست یوهان گئورک آل بود.

 او این سمت ارشد را که از بابت درآمد و شرایط (مانند وضعیت دستهٔ کُر) بهتر بود، پذیرفت. او، چهار ماه بعد از نقل مکان به مول‌هاوزن، با دخترِ پسرعمویِ پدرش که اهل آرنشتات بود و ماریا باربارا نام داشت ازدواج کرد.آنها صاحب هفت فرزند شدند که چهارتای آنها به بزرگسالی رسیدند. از این چهار، سه پسر – ویلهلم فریدمان باخ، یوهان کریستین باخ و کارل فیلیپ امانوئل باخ – آهنگسازان سبک مصنوع روکوکو که در پی سبک باروک ظاهر شده بود، گشتند.کلیسا و شورای شهر مول‌هاوزن باید از این مدیر موسیقی جدید راضی بوده باشند. آنها با کمال میل و رضایت با طرح او برای بازسازی ارگ کلیسای سنت‌بلاسیوس، که هزینهٔ زیادی می‌برد، موافقت کردند. به علاوه، مسوولین شورای شهر باید بخاطر قطعهٔ استادانه و شادی که برای افتتاح شورای جدید در ۱۷۰۸ نوشته بود («Gott ist mein König»، به فارسی: «خداوند شهریار منست»، BWV 71)، سرخوش گشته باشند که مبلغ سخاوتمندانه‌ای به او پرداختند و در سالهای بعد دو بار از وی خواستند که آن را مجدداً اجرا نماید. این اثر مشخصاً در سبک آثار بوکسته‌هود تصنیف گشته بود.

وایمار (۱۷۰۸ تا ۱۷۱۷)

پس از مدت زمانی کمتر از یک سال در مول‌هاوزن، باخ این شهر را به مقصد وایمار ترک کرد. او قرار بود در این شهر سمت ارگ‌نواز و کنسرت‌مایستر (مسوول دستهٔ موسیقی) دربار دوک وایمار را بپذیرد که این مقام‌ها بسیار متفاوت با سمتی بود که در مول‌هاوزن داشت. حقوق دست و دلبازانه‌ای که برای این مقام پرداخت می‌شد و امید به کار کردن با دسته‌ای بزرگ از نوازندگان حرفه‌ای دارای حقوق بالا، ممکن است باخ را در تصمیم خود مصمم‌تر ساخته باشد.باخ و خانوده‌اش در خانه‌ای که با پای پیاده، پنج دقیقه با قصر دوک وایمار فاصله داشت، مسکن گزیدند. سال بعد، اولین فرزندشان بدنیا آمد و خواهر بزرگ‌تر و ازدواج نکردهٔ ماریا باربارا هم، برای کمک به کارهای خانه، نزد آنها آمد و تا پایان زندگی‌اش در سال ۱۷۲۹ با آنها هم‌خانه بود. در همین شهر بود که دو فرزند مستعد باخ در موسیقی، ویلهلم فریدمان و کارل فیلیپ امانوئل، به دنیا آمدند.

موقعیت باخ در وایمار آغازگر دورانی پرقوّت از تصنیفِ آثاری برای سازهای کلاویه‌ای و همچنین آثار ارکستری است که در خلال تصنیف این قطعات، وی به آن درجه از زبردستی فنی و اطمینان رسید که بتواند ساختارهای بزرگْ‌مقیاسِ معمول و غالب را گسترش دهد و به شکلی ترکیب‌گرانه (Synthetically) از موسیقی کشورهای دیگر تأثیراتی برگیرد. از موسیقیدانان ایتالیایی مانند ویوالدی، کورللی و تورللی شیوهٔ تصنیف ورودی‌های دراماتیک را آموخت و حالت درخشان، ریتم‌های متحرک و پویا و طرح‌های هارمونیک محکم را از ایشان اقتباس کرد. باخ عمدتاً با بازنویسی کنسرتوهای ویوالدی برای هارپسیکورد و ارگ، خود را در جنبه‌های سَبکی یادشده تثبیت نمود. این کنسرتوها توسط ویوالدی برای دستهٔ نوازندگان تصنیف شده بودند و بازنویسی آنها توسط باخ هنوز هم جزو قطعات محبوب برای اجرا در کنسرت‌ها به شمار می‌رود. ممکن است باخ ایدهٔ رونویس‌کردن جدیدترین و باب روزترین موسیقی ایتالیایی را از شاهزاده یوهان ارنست گرفته باشد. این شاهزاده که خود نوازنده‌ای حرفه‌ای بود، ولینعمت باخ و استخدام‌کنندهٔ وی محسوب می‌شد. در سال ۱۷۱۳، دوک از سفری به «سرزمین‌های کم‌ارتفاع» (سرزمین‌های محدود بین رود راین و دریای شمال) بازگشت و مجموعه‌ای بزرگ از تصنیف‌های مکتوب را به همراه آورد. در میان این مکتوبات احتمالاً بازنویس‌هایی از جدیدترین و باب روزترین موسیقی ایتالیایی که توسط ارگ‌نواز نابینا «یان جاکوب د گراف» انجام شده بود، وجود داشته است.وی بطور خاص به ساختار «سُلو-توتی» (Solo-Tutti) علاقه‌مند بود. در تصنیف‌های دارای این ساختار، یک یا چند سازِ تک (سُلو) با همراهی ارکستر در تمام طول موومان (continua) بخش به بخش جای خود را به دیگری می‌دهند.

این ویژگیِ ایتالیایی را در بخش‌هایی از پرلود «سوئیت انگلیسی شمارهٔ ۳» برای هارپسیکورد (۱۷۱۴) اثر باخ که در زیر آمده‌است، می‌توان شنید. تناوب به شکل سُلو-توتی در ارگ‌نوازی زمانی شکل می‌گیرد که نوازنده بین کلاویه‌های پایین (دارای صدایی پرحجم‌تر و اندکی بلندتر) و کلاویه‌های بالا (دارای صدایی نازک‌تر)، رفت‌وآمدهایی زبردستانه انجام می‌دهد.

باخ در وایمار توانایی و مجال نواختن ارگ و تصنیف آثاری برای این ساز را داشت. همچنین امکان اجرای رپرتواری از آثار موسیقی کنسرتی به کمک دستهٔ موسیقی دوک، برای وی فراهم بود. تصنیف آثار قوی باخ - که استاد فنون کنترپوآنی بود - در شکل فوگ در وایمار آغاز شد. بزرگ‌ترین اثر فوگی او در این دوران «کلاویهٔ خوشْ‌کوک» (به آلمانی: Das wohltemperierte Clavier) است. این قطعه از ۴۸ پرلود و فوگ تشکیل شده است؛ یک جفت برای هر گام بزرگ نسبی (ماژور) و گام کوچک نسبی (مینور نسبی). این اثر بنابر مقیاس استفاده از کنترپوآن و کاوشگریِ محدودهٔ کامل گام‌ها و شیوهٔ بیانی که با استفاده از تفاوت‌های اندک آنها از یکدیگر - که برای نوازنده با استفاده از کوکِ مبتنی بر روشی چون روشِ آندریاس ورک‌مایستر - ممکن می‌گشت، بسیار بلندمرتبه و عظیم است.در زمان تصدّی مقام در وایمار، باخ کار بر روی «کتابچهٔ اُرگ» (به آلمانی:Orgelbüchlein) را برای پسر ارشدش، ویلهلم فریدمان، آغاز نمود. این کتاب مجموعه‌ای از کوراله‌های لوتری (سرودهای روحانی) را در برداشت که برای کمک به آموزش نوازندگان ارگ، در بافتی پیچیده جای داده شده بودند. این کتاب دو بُن‌مایهٔ عمده در زندگی باخ را به تصویر می‌کشد؛ سرسپردگی وی به تدریس و عشق وی به کوراله به عنوان یک شکل موسیقایی.

کوتن (۱۷۱۷ تا ۱۷۲۳)

آثار باخ در وایمار نشانگر گسترش اشتیاق وی و تبدیل شدن او از یک نوازندهٔ صِرف به آهنگسازی واقعی بود؛ بنابراین جای تعحب نیست که در پی ترفیع مقام در دربارِ دوکِ وایمار باشد. باخ در این زمان کُنسِرت‌مایْستِر (مسوول دستهٔ موسیقی) بود و زمانی که رئیس سالخورده‌اش در دسامبر ۱۷۱۶ درگذشت، به حق انتظار داشت که کاپْل‌مایْستِر (مسوول موسیقی) شود؛ ولی دوک تصمیم دیگری گرفت و از تِلِمان که در آن زمان کاپل‌مایستر شهر فرانکفورت بود برای تصدی آن مقام دعوت کرد. ظاهراً تلمان سرباز می‌زند، اما باخ باید دل‌آزرده شده باشد، زیرا که تلمان همسن و سال او بود و بیش از او هم تجربه نداشت. در نتیجه باخ به جستجوی کار در جایی دیگر پرداخت. برادرزادهٔ دوک وایمار، باخ را شایستهٔ کاپل‌مایستری دربار شاهزاده لئوپولد کوتن دانست. لئوپولد برادرزن جوان‌تر دوک وایمار بود. باخ در اوت ۱۷۱۷ از دوک وایمار موافقت با ترک خدمت‌اش را تقاضا می‌نماید ولی با درخواستش مخالفت می‌شود. سپس در نوامبر ۱۷۱۷ درخواست خود را مجدداً مطرح می‌کند اما به دلیل سماجت و گستاخی مدتی به زندان می‌افتد. یکی از اسناد موجود در گزارشهای دبیرخانهٔ تشکیلات دوک وایمار، نتایج این مسئله را بر ما روشن می‌کند

در ششم نوامبر [۱۷۱۷] باخ، کنسرت‌مایستر پیشین و نوازندهٔ ارگ، که به‌دلیل سماجت در ترک خدمت در بازداشت قاضی ناحیه بود، بالاخره در دوم دسامبر با اخطاری حاکی از عدم رضایت از خدمت او از توقیف آزاد شد.»

در نهایت شاهزاده لئوپولد، دوک جوان شهر کوتن، باخ را برای تصدیِ مقام کاپل‌مایستری استخدام می‌کند. شاهزادهٔ جوان که خود نوازنده بود، استعداد باخ را قدر می‌نهاد، حقوق خوبی به وی می‌پرداخت و در امر تصنیف و اجرای موسیقی آزادی عمل قابل‌توجهی به وی ارزانی داشته بود. با این وجود، وی کالونیست بود و از موسیقی در مراسم عبادی استفاده نمی‌کرد. در نتیجه اکثر آثار باخ در این دوره، آثاری با بن‌مایهٔ دنیوی است. از میان این آثار می‌توان به «سوئیت‌های ارکستری»، «شش سوئیت برای ویلون سِل تک» و «سونات‌ها و پارتیتاها برای ویولن تک» اشاره کرد. تصویر فوق نمایشگر صفحهٔ اول سونات ویولن و دستنوشتهٔ شخص باخ است. پروندهٔ صوتی‌ای که در پی می‌آید نیز بخشی از ورودیهٔ پِرِستوی چهارمین کنسرتوی براندبورگ است که برای ویولنِ تک، دو فلوتِ تک، سازهای زهی با همراهی بدون توقف (continuo) هارپسیکورد تصنیف شده‌است. این قطعه نشان‌دهندهٔ توانایی رو به افزایش آهنگساز در تصنیف قطعات فوگی است؛ با حضور هارپسیکورد هر ساز با ملودی‌ای زنده در پی ساز دیگر وارد می‌شود به طوری که صدای سازِ نورسیده در برابر بافت پیچیده‌ای از کنترپوآن، که در اجرایِ سازهایی که قبلاً واردشده‌اند، نمود می‌یابد، قرار می‌گیرد.

در ۷ ژوئیه ۱۷۲۰ زمانی که باخ به همراه شاهزاده لئوپولد در سفر بود، واقعهٔ اسفباری رخ‌داد؛ همسر باخ، ماریا باربارا، بطور ناگهانی درگذشت. سال بعد، وی با آنا ماگدالنا ویلکه، خوانندهٔ سوپرانوی جوان و بسیار مستعد که در دربار کوتن آواز می‌خواند، آشنا شد. ایشان در ۳ دسامبر ۱۷۲۱، با وجود اختلاف سنّی موجود – آنا ۱۷ سال از باخ جوانتر بود – ازدواج کردند و به نظر می‌رسد که ازدواج شادی داشته‌اند. این زوج، بعده‌ها صاحب ۱۳ فرزند شدند..

 

آنچه باعث نارضایتی باخ در دربار کوتن گردید، ازدواج شاهزاده بود. این ازدواج علاقهٔ او را به موسیقی کاهش داده و ترفیع مقامی که باخ در انتظار آن بود را تقریباً منتفی ساخته بود. انتخاب‌های باخ محدود بود، زیرا در آستانهٔ چهل‌سالگی نمی‌توانست معیارهای خود را تغییر دهد و خود را با هر شرایطی وفق دهد و تنزل درجه را بپذیرد. در همین اَثنی و در ژوئن سال ۱۷۲۲، یوهان کونو که کانتور توماس کیرشه (کلیسای لوتری سنت توماس) در لایپزیک بود، درگذشت. شورای این شهر از علاقه‌مندی تلمان به این مقام اطلاع یافت و بنابراین وی به این سمت منصوب گشت. اما کسانی که تلمان در خدمت آنان بود، حقوق وی را افزایش دادند و در نتیجه وی از قبول مقام تازه سر باز زد. شورای شهر لایپزیک سپس به سراغ کریستف گراپنر – معروف‌ترین سازندهٔ کانتات در آن دوران – رفت، اما با درخواست ترک خدمت گراپنر نیز مخالفت گردید. باخ که از تمام این فراز و نشیب‌ها برای انتخاب کانتور توماس کیرشه آگاهی داشت، توسط شورای شهر لایپزیک – با وجود بی‌میلی ایشان - در تاریخ ۳۰ مه ۱۷۲۳ به آن سمت منصوب شد.

لایپزیک (۱۷۲۳ تا ۱۷۵۰)

مقام وی در کلیسای سَنت توماس در لایپزیک، سمتی با اعتبار در شهری بود که در آن زمان از نظر تجارت و بازرگانی شهر پیشروی زاکسن - حوزهٔ انتخابیه‌ای که با تورینگن همسایه بود – محسوب می‌شد. جدای از اقامت‌های کوتاه وی در آرنشتات و مول‌هاوزن، این مقام اولین سمت دولتی باخ بود که در آن خدمت به طبقهٔ اشراف جزو وظایف به شمار می‌آمد. این آخرین مقام زندگی وی بود و تا زمان مرگش در ۲۷ سال بعد از این تاریخ، در آن باقی‌ماند. این مقام و درجه، وی را با شیوه‌های تدبیر سیاسی، که کارفرمایانش در شورای شهر لایپزیک به کار می‌برند، آشنا ساخت. اعضای شورای شهر بر دو دسته بودند؛ دستهٔ اول، مطلق‌گرایان وفادار به پادشاهِ زاکسن – آگوست، مشهور به «نیرومند» - برتخت‌نشسته در درسدن و دستهٔ دوم، صاحب‌منصبانِ محلی که اهداف طبقهٔ تجار، اصناف و اشراف کهتر را پی می‌گرفتند. باخ نامزد طرفداران سلطنت و بخصوص شهردار آن زمان - وکیلی با نام «گوتلیب لانگ» که پیش‌تر در دربار درسدن خدمت کرده‌بود - محسوب می‌گردید. در برابر موافقت با تصدی باخ در مقام پیشْ‌گفته، گروه صاحب‌منصبانِ محلی اجازهٔ نظارت بر مدرسهٔ سنت توماس را به دست آوردند. به علاوه، باخ مجبور شد در مواردی مربوط به شرایط کاری‌اش به نوعی مصالحه و توافق نماید.

 با وجود این که به نظر می‌رسد هیچ‌کس در شورای شهر در نبوغ باخ شک نداشته، هماره تنش‌های مکرری بین کانتور و صاحب‌منصبات محلی عضو شورای شهر وجود داشته‌است. از طرفی کانتور، خود را رهبر موسیقی کلیسایی در شهر می‌دانست و از سوی دیگر، صاحب‌منصبان محلیِ حاضر در شورای شهر، وی را تنها یک مدیر مدرسه می‌دانستند و می‌خواستند که تأکید بر موسیقی دقیق و حرفه‌ای را در مدرسه و کلیسا کاهش دهند. شورای شهر هیچگاه حقوق سخاوتمندانهٔ ۱۰۰۰ تالِر در سال که در اولین دیدار توسط لانگ به باخ وعده داده شده بود را پرداخت نکرد. اما ضمن پرداخت حقوقی کمتر به باخ، جهت آسایش او و خانواده‌اش، خانهٔ خوبی که در انتهای ساختمان مدرسه وجود داشت را در اختیار ایشان قرار داد. این آپارتمان با هزینهٔ فراوان در سال ۱۷۳۲ بازسازی شد..مسؤولیت باخ در این زمان علاوه بر آموزش دانش‌آموزان مدرسهٔ سنت توماس در زمینهٔ آوازخوانی و لاتین، تأمین موسیقی و رهبری دستهٔ موسیقی هر یک‌شنبه در دو کلیسای اصلی لایپزیک، سنت توماس و سنت نیکلاس، را نیز بطور هفتگی شامل می‌گردید. همچنین او باید بر نحوهٔ اجرای امور مربوط به موسیقی در دو کلیسای دیگر شهر لایپزیک – کلیسای نو و کلیسای سنت پیتر – نیز نظارت می‌نمود. با شکوفایی حیرت‌انگیزی که در خلاقیت وی رخ داد، توانست در ظرف شش سالِ اولِ اقامت در لایپزیک، پنج زنجیره کانتات سالیانه، که هر یک تقریباً شصت کانتات را شامل می‌شدند، را تصنیف نماید (که ظاهراً دو تا از این پنج گمشده‌اند).

 بیشتر این آثار کنسرتی، برای مراسم انجیل‌خوانی روزهای یکشنبه و روزهای جشن سالِ لوتری تصنیف گشته و تعداد زیادی از آنها با الهام‌گرفتن از آوازهای روحانی سنتیِ کلیسایی، مانند «برخیز، ندای پروردگار ما را می‌خواند» (به آلمانی: Wachet auf! Ruft uns die Stimme) و «اکنون تنها ناجی کافران می‌آید» (به آلمانی: Nun komm, der Heiden Heiland)، نوشته شده‌اند.

 

 

عکسی از نمای خارجی خانهٔ باخ در انتهای ساختمان مدرسهٔ سنت توماس. این عکس قبل از تخریب این بنا در سال ۱۹۰۲ برداشته شده‌است. سه پله‌ای که به در جلویی می‌رسند در تصویر پیداست.

احتمالاً باخ در هنگام تمرین و اجرای این آثار در کلیسای سنت توماس، پشت هارپسیکورد می‌نشسته و یا در مقابل گروه کر در بالکن کم‌ارتفاع‌تر انتهای غربی سالن می‌ایستاده‌است به طوری که پشت وی به حضار قرار می‌گرفته‌است و محراب در انتهای شرقی. همچنین او می‌توانسته با نگاه به بالا، ارگ را که در اتاقکی در ارتفاع چهار متری قرار داشته‌است ببیند. در سمتِ راستِ ارگ در یک ایوانِ کناری سازهای بادی، برنجی و تمیپانی و در سمتِ چپِ ارگ، سازهای زهی قرار می‌گرفته‌اند. یکی از سرچشمه‌های تنش‌هایی که بین شورای شهر و کانتور پیش می‌آمد این بود که این شورا تنها هشت نوازندهٔ دائم را در اختیار باخ گذاشته بود، در حالی که وی باید مابقی گروه بیست نفری نوازندنگانی که برای اجرای قطعات متوسط تا بزرگ بدیشان نیاز بود را از افراد مشغول تحصیل در دانشگاه یا مدرسه و یا افراد عامی جامعه، استخدام نماید. به احتمال، ارگ یا هارپسیکورد توسط شخص آهنگساز (زمان‌هایی که برای رهبری در حالت ایستاده قرار نداشت)، ارگ‌نواز تحت استخدام کلیسا و یا یکی از پسران ارشد باخ، فردریک یا امانوئل نواخته می‌شد.

باخ خواننده‌های کُر سوپرانو و آلتو را از میان دانش‌آموزان مدرسه و خواننده‌های تنور و باس را از میان دانش‌آموزان یا افراد دیگر در لایپزیک انتخاب می‌نمود. اجرای موسیقی در مراسم ازدواج و خاک‌سپاری برای گروه خوانندگان درآمد بیشتری داشت و احتمالاً به همین دلیل است که باخ دستِ کم شش موتِت، غالباً برای دستهٔ کُر دوتایی نوشت. از این موتت‌ها برای تمرینات و آموزش مدرسه‌ای نیز استفاده می‌شد. بخشی از کار معمول وی در کلیسا، اجرای موتت‌های مکتب ونیز و آلمان چون آثار هاینریش شوتز بود. باخ از آثار این آهنگساز به عنوان سرمشق‌های سبکی برای موتت‌های خود استفاده می‌نمود.

 پروندهٔ صوتی زیر بخش برگزیده‌ای از ورودیهٔ «برای خداوند بخوان» (به آلمانی Singet dem Herrn) است که بافت غنی و پرتکاپویی را نشان می‌دهد که باخ می‌توانست با استفاده از دو دستهٔ کر که هر یک دارای چهار بخش تقسیم هستند، به وجود آورد. در این اجرا در هر بخش گروه کُر سه خواننده قرار گرفته‌اند.باخ که بیشتر سالهای دههٔ ۱۷۲۰ را صرف تصنیف کانتات‌ها نموده بود، رپرتوآر عظیمی از موسیقی کلیسایی را برای دو کلیسای اصلی لایپزیک فراهم کرد. اکنون وی علاقه‌مند بود که تصنیفات و اجراهای خود را از مرزهای موسیقی آیین عبادی گسترده‌تر سازد. در ماه مارس ۱۷۲۹، او به رهبری «کالج موسیقی» - گروه نوازندگان موسیقی غیرروحانی که در سال ۱۷۰۱ به‌وسیلهٔ دوست باخ، گئورگ فیلیپ تلمان، بنیان نهاده شده بود - برگزیده شد. این گروه یکی از دوازده گروهی محسوب می‌شد که در شهرهایِ عمدهٔ آلمانی‌زبانِ آن دوران تشکیل شده بودند و دانش‌آموزان فعال در زمینهٔ موسیقی در آن‌ها شرکت داشتند.

این گروه‌ها نقشی با اهمیت و رو به افزایش در حیات موسیقی در بین عوام بازی می‌کردند و معمولاً به‌وسیلهٔ برجسته‌ترین موسیقیدان حرفه‌ای هر شهر رهبری می‌شدند. بنابر نظر کریستف ولف، رهبری این گروه توسط باخ «نظارت کامل باخ بر مؤسسات اصلی فعال در زمینهٔ موسیقی در لایپزیک را تحکیم نمود».در اکثر اوقات سال، گروه کالج موسیقی لایپزیک، هر دو هفته یک‌بار در قهوه‌خانهٔ زیمرمن، در خیابان کاترین و کمی دورتر از میدان اصلی شهر، اجراهایی دو ساعته داشت. صاحب ملکِ قهوه‌خانه، تالار بزرگی را بدین منظور اختصاص داده و سازهای مختلفی نیز تهیه کرده بود. بسیاری از آثار باخ طی سالهای دهه‌های ۱۷۳۰، ۴۰ و ۵۰ به احتمال برای اجرای اعضای کالج موسیقی نوشته شده‌اند. به طور حتم در میان آثار اجراشده توسط این گروه، بخش‌هایی از «تمرین کلاویه» و بسیاری از کنسرتوهای ویولن و هارپسیکورد وجود داشته‌است.صفحهٔ عنوان سومین بخش «تمرین کلاویه»، یکی از معدود آثار باخ که در زمان حیات او به چاپ رسید.

طی این دوران، او «مس در سی مینور» را کامل کرد. در فرایند تکمیل کردن این اثر موومان‌های تازه تصنیف‌شده با بخش‌هایی از آثار پیشین ترکیب شدند. در سال ۱۷۳۵، او نسخهٔ دست‌نویس این اثر را به انتخاب‌کنندهٔ دربار زاکسن پیشکش نمود. در اصل این عمل پیشنهادی موفقیت‌آمیز برای ترغیب‌نمودن پادشاه بود تا او را به‌عنوان آهنگساز دربار سلطنتی انتخاب نماید. همچنین، به نظر می‌رسد این مسئله بخشی از تکاپوی طولانی‌مدت باخ برای کسب قدرت افزون‌تر در چانه‌زنی‌هایش با شورای شهر لایپزیک باشد. پروندهٔ صوتی زیر بخش برگزیده‌ای از یکی موومان‌هایی است که به پادشاه پیشکش شده‌است. این بخش نمایانگر استفادهٔ آهنگساز از ترومپت‌های بزمی و تمیپانی است. با وجود اینکه این مَس هیچوقت طی دوران حیات آهنگساز اجرا نشد، ولی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار آوازی تمام دوران‌ها محسوب می‌شود.

 

در ۱۷۴۷، باخ به دربار فردریک بزرگ در پُتسدام رفت. در آنجا پادشاه تِمی برای باخ نواخت و او را برای بداهه‌نوازی یک فوگ مبتنی بر آن تم، به چالش طلبید. باخ یک فوگ سه صدایی بر روی پیانوفورتهٔ فردریک نواخت – که این کار در آن زمان نوآوری‌ای محسوب می‌گشت – و بعده‌ها «پیشکش موسیقایی» را به پادشاه تقدیم کرد که شامل فوگ‌ها، کانُن‌ها و یک تریو بر مبنای «تم سلطنتی» انتخاب شده توسط پادشاه، بود. این تریو یک فوگ شش‌صدایی است که تم آن اندکی با تم منتخب پادشاه تفاوت دارد تا برای پیچیدگی‌ها وسیع‌تر مناسب باشد.

در ابتدای سال ۱۷۴۹ بیماری آب‌مروارید باخ به طور جدی در حال پیشرفت بود. شورای شهر حتی پیش از مرگ باخ جانشینی برای وی برگزید، ولی آهنگساز پیر هنوز عقب‌نشینی نکرده بود. در نهایت ضعف بینایی باخ به حدی شدت گرفت که وی ناگزیر به عمل جراحی شد. پزشک جراح باخ که از مشهورترین جراحان چشم آن دوران بود و حتی چشم هندل را نیز عمل کرده بود، جان تیلور نام داشت و انگلیسی بود. افسوس که جراحی بر روی چشم باخ موفقیت‌آمیز نبود و جراحی دوم در آوریل ۱۷۵۰ وی را نابینا و زمین‌گیر کرد. در ماه ژوئیه وی در آخرین عشاء ربانی که در خانه‌اش برگزار شد، شرکت جست و در بیست و هشتم همین ماه پس از یک سکتهٔ مغزی، در سن ۶۵ سالگی درگذشت.آخرین اثری که باخ آن را تکمیل نمود یک پرلود کوراله (پیش‌درآمد آواز) برای ارگ بود که در بستر مرگ، آن را به پسرخوانده‌اش آلتنیکول دیکته نمود. زمانی که نت‌های آخرین میزان این اثر، که «اکنون در بارگهت حاضر می‌شوم» (به آلمانی: Vor deinen Thron tret ich hiermit) نام دارد، شمارش شوند و به هر یک از نُت‌ها یکی از حروف لاتینی اختصاص داده شود، کلمهٔ «BACH» حاصل می‌گردد. این کوراله معمولاً پس از فوگ چهاردهم که ناتمام است، نواخته می‌شود و پایان اجرای «هنر فوگ» محسوب می‌گردد.

به نظر می‌رسد که باخ توانسته بود که در لایپزیک روابط گرمی را با استادان دانشگاه برقرار نماید. او از روابط سازنده‌ای که با شاعری به نام پیکاندر برقرار نموده بود، بسیار بهره برد. سباستین و آنا ماگدالنا در منزلشان از دوستان، خویشان و موسیقیدانان و نوازندگان همکار که از سراسر آلمان مهمان ایشان بودند، پذیرایی می‌کردند. نوازندگان دربارهای درسدن و برلین و موسیقیدانانی چون گئورگ فیلیپ تلمان (یکی از پدرخواندگانِ کارل فیلیپ امانوئل) در ملاقات‌هایی مکرر به خانهٔ باخ می‌آمدند و احتمالاً با وی مکاتباتی نیز داشته‌اند. قابل توجه‌است که گئورگ فردریک هندل که در همان سال تولد باخ در شهر هاله (که ۵۰ کیلومتر با لایپزیک فاصله دارد) زاده شده بود، با وجود مسافرت‌های فراوان به آلمان، هیچگاه با باخ ملاقات نکرد. به نظر می‌رسد که باخ هماره از این مسئله به شدت افسوس می‌خورده‌است.

سبک

ویژگی سبک آهنگسازی باخ بر بافت کنترپوآنی، تونیک‌های خطی/پیشروی هارمونیک در دومینانتها و ریتم‌های محرک استوار است که با یکدیگر ترکیب می‌شوند و حسی از پیشروی را بوجود می‌آورند. مانند بسیاری از آهنگسازان دیگر سبک باروک، موسیقی باخ به شکل موتیفی متراکم است؛ الگوهای ملودیک و ریتمیک که در ابتدای یک اثر معرفی می‌شوند، پیوسته به‌وسیلهٔ برگشت‌های ملودیک و کنترپوآنی، افزایش و کاهش در حین تکرارها و جوش و خروش و تحرک در نغمه‌ها، تغییر شکل می‌دهند

امروزه «سبکِ باخ» بر تصنیفات موسیقایی، از سرودهای روحانی و آثار مذهبی تا آثار پاپ و راک، تأثیراتی گذاشته‌است. بسیار از تم‌های باخ – بخصوص تم توکاتا و فوگ در ر مینور – مکرراً در آثار موسیقی راک استفاده شده‌اند و محبوبیت قابل توجهی یافته‌اند

آثار

نوشتار اصلی: آثار یوهان سباستین باخ

آثار یوهان سباستین باخ به‌وسیله حروف BWV (سرواژهٔ عبارت آلمانی: Bach Werke Verzeichnis) به معنای نمایهٔ آثار باخ نمایه‌گذاری شده‌اند. این فهرست که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، به‌وسیلهٔ ولفگانگ شمایدر تهیه شده است. به عنوان مثال از BWV 846 تا BWV 893 برای پرلود و فوگا ی باخ می‌باشد

فهرست یادشده به جای تقسیم‌بندی بر حسبِ زمان تصنیف اثر، بر حسبِ نوعِ اثر تقسیم‌بندی شده است. در گردآوری این فهرست، شمایدر عمدتاً از فهرست ویراست انجمن باخ (لاتین:Bach Gesellschaft Ausgabe)، فهرستی از آثار آهنگساز که بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۹۰۵ جمع‌آوری شده است، پیروی کرده است

 

میراث

شهرت باخ در سالهای پایان زندگی و پس از مرگ، اُفول کرد و آثار وی در مقایسه با آثار نوپدید سبک کلاسیک، کهنه تلقّی گشت. با وجود این، وی هیچگاه فراموش نشد چرا که همواره از او به‌عنوان یک نوازنده، معلّم (و البته آهنگساز) و پدر فرزندانش (بخصوص ک. ف. ا باخ) یاد می‌شد. در این دوران آثاری از وی که بیش از دیگر آثار از آنها قدردانی گردید و به آنها توجه شد، آثار برای سازهای کلاویه‌ای بود که در این حوزه دیگر آهنگسازان هماره استادی وی را تصدیق کرده‌اند. موتزارت، بتهوون و شوپن در میان مهم‌ترین ستایندگان وی بودند. در ملاقاتی از کلیسای سنت توماس در لایپزیک، موتزارت اجرایی از یکی از موتتها (BWV 225) را شنید و از تعجب بانگ برآورد: «اینک چیزی که بتوان از آن آموخت». زمانی که بخشی از موتت را برای مطالعه به وی دادند، «موتزارت روی نزدیک‌ترین صندلی نشست، در حالی که بخش‌های اثر در اطرافش پخش بود، [برخی از] آنها را در دو دست وی و [برخی] روی زانوانش قرار داشت. او همه چیز را فراموش کرده بود و تا زمانی که تمام اثر سباستین باخ را بررسی نکرد، برنخاست». بتهوون نیز از علاقه‌مندان باخ بوده‌است. وی در کودکی «کلاویهٔ خوش‌کوک» را آموخت و بعده‌ها باخ را «نیا و طلایه‌دار هارمونی» (به آلمانی: Urvater der Harmonie) و «نه یک جویبار، بلکه یک دریا» (به آلمانی: nicht Bach, sondern Meer)، بازی کلامی با "Bach" که به معنای «جویبار» است) خواند.همچنین، شوپن پیش از کنسرت‌هایش خود را در اتاقی محبوس می‌کرد و آثار باخ را می‌نواخت. در نهایت به نظر می‌رسد بسیاری از آهنگسازان پیش‌گفته و دیگرانی چون رابرت شومان و فلیکس مندلسون پس از شنیدن آثار باخ به سبکی کنترپوآنی‌تر در تصنیف موسیقی روی آوردند.احیای شهرت باخ نزد بخش وسیع‌تری از افراد، تا حدودی به دلیل زندگینامه‌ای بود که یوهان نیکلاس فورکل در سال ۱۸۰۲ نگاشت. بتهوون نیز این کتاب را خوانده بود. گوته به نسبت دیگران دیر با آثار باخ آشنا گردید. این آشنایی از طریق مجموعه‌ای از آثار برای کلاویه و آثار آوازی اجراشده در شهر باد برکا در تورین‌گن به سال ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵، روی داد. در سال ۱۸۲۷ وی در نامه‌ای تجربهٔ شنیدن موسیقی باخ را «هارمونی جاودانی در گفتگو با خود» توصیف کرده است.اما بیشترین تلاش‌ها برای زنده نمودن شهرت فراموش‌شدهٔ باخ توسط فلیکس مندلسون انجام گرفته‌است.

 وی در سال ۱۸۲۹، پاسیون به روایت متای قدیس را در برلین اجرا نمود. هگل که در میان شنوندگان این اجرا حضور داشته‌است، بعده‌ها باخ را چنین توصیف می‌کند؛ «باشکوه، یک پروتستان واقعی، قوی و می‌توان گفت نابغه‌ای فرزانه که تنها تازگی‌ها قدردانی از ارزش واقعی او را بازآموخته‌ایم».ترویج آثار باخ توسط مندلسون و رشد مجدد قَدر و قیمت این آهنگساز در سال‌های بعدی ادامه یافت. انجمن باخ (Bach Gesellschaft) در سال ۱۸۵۰ با هدف معرفی و ترویج آثار وی بنیان نهاده شد. این انجمن در طول نیم‌قرنِ پس از تأسیس، مجموعه‌ای جامع از آثار آهنگساز را منتشر نمود.

پس از این دوران، باخ و آثار او مشهور باقی‌ماندند. طی قرن بیستم، فرایند شناخت ارزش‌های موسیقایی و آموزشی برخی از آثار وی ادامه یافت. به احتمال، نمود بارز این فرایند را می‌توان در معرفی‌ای که پابلو کاسالس از «سوئیت‌های ویولن سل» انجام داد، دانست. پیشرفت دیگری که در این راه حاصل گردید، رشد اجراهای اصیل بود که سعی می‌نموند موسیقی را به شکلی که مورد نظر آهنگساز بوده‌است، ارائه دهند. نمونه‌ای از ویژگی‌های اجراهای اصیل را می‌توان در انتخاب هارپسیکورد به جای پیانوی بزرگ امروزی برای اجرای آثار کلاویه‌ای و همچنین استفاده از دستهٔ آواز کوچک یا خوانندگان تک به جای دسته‌های آواز بزرگ که محبوب اجراهای قرن نوزدهم و بیستم بوده‌اند، مشاهده نمود.

سهم یوهان سباستین باخ از موسیقی یا - اگر بخواهیم مفهومی که توسط شاگرد وی لورنز کریستف میزلر باب گردید را به عاریت بگیریم، «دانش موسیقایی» وی هماره با «نبوغ اصیل» ویلیام شکسپیر در ادبیات انگلیسی و ایزاک نیوتن در فیزیک مقایسه شده‌است.

آثار باخ به عنوان نمونه‌ای از بهترین‌هایی که بشریّت می‌تواند ارائه نماید، برای قرار گرفتن در صفحه موسیقی زرین وویجر و ارسال به فضا، برگزیده شده‌اند. دانشمند و نویسنده لوئیس توماس دربارهٔ چگونگی ارتباط برقرار کردن مردم کرهٔ زمین با ساکنان احتمالی سراسر گیتی چنین پیشنهاد کرده‌است: «رای من به باخ است. تمام آثار وی باید به طور مداوم به فضا مخابره شوند. با این که این کار متکبرانه خواهد بود اما با هدف به نمایش گذاشتن بهترین چهرهٔ ممکن [از زمین] در ابتدای آشنایی، قابل بخشش است. پس از آن می‌توان حقایق نامطبوع‌تر را بیان نمود.» بعضی از آهنگسازان با استفاده از نت‌های سی بِمُل (B-flat)، لا (A)، دو (C) و سی عادی (نت سی ساده که در آلمانی H است) که موتیف BACH را تشکیل می‌دهند و یا مشتقات کنترپوآنی آن در آثار خود به باخ ادای احترام نموده‌اند. البته شخص باخ در این سرواژه‌نگاری موسیقیایی پیش‌قدم بوده‌است که به ویژه در کنتراپونکتوس چهاردهم (Contrapunctus XIV) از هنر فوگ به چشم می‌خورد. با وجود اینکه این ملودی صلیب‌گون در چشم باخ نوعی ادای موسیقایی از سرسپاری به عیسی مسیح و صلیب وی بوده‌است، بعده‌ها آهنگسازان این موتیف را در تجلیل از مقام آهنگساز بکار بردند. وفاداری صمیمانهٔ باخ به عیسی مسیح در سراسر پیشهٔ معنوی وی، با کشف انجیل کالو در سال ۱۹۳۲ در فرانکنموث میشیگان، کاملاً اثبات گردید.

کتاب آناماگدالنا باخ

دو کتاب آناماگدالنا باخ که آلبوم‌های موسیقی خاص خانوادهٔ یوهان سباستین باخ را تشکیل داده‌اند، قطعاتی با کاراکترهای گوناگون برای ساز و آواز را شامل می‌شوند. این قطعات هم آثاری از آهنگسازان و هم آثار دیگر آهنگسازان را در بر می‌گیرند و در این دو کتاب همگی به دست خود یوهان سباستین باخ و گاه همسر او آناماگدالنا باخ نوشته شده‌اند. همچنین برخی از صفحات به دست یک کودک نوشته شده‌اند، که می‌توانند دستنوشت یکی از اعضای خردسال خانوادهٔ باخ باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

محمد غفاری " کمال الملک "

محمد غفاری، ملقب به کمال الملک، نقاش شهیر ایرانی در سال 1224 در کاشان به دنیا آمد و تعدادی از اعضای خانواده اش اهل هنر و نقاشی بودند.درچند ماهگی اورابه”کلده”دهی بسیار سرسبز وخوش آب و هوا در نزدیکی کاشان بردند.طبع حساس ودل نازک محمد در روستای سرسبز که شکوه کوهستانش چشم را خیره میکرد پرورش می یافت وقلب او مالامال از عشقی سرشار به طبیعت می شد . از تنور تکه ذغالی بر می داشت و روی دیوارها ،ورقهای حساب و کتاب پدر ،زین اسب ها و گاهی دور از چشم پدر و مادرش بر روی دیوار سفید شده با گچ اتاق نقاشی می کرد .نقشهای مختلفی می زد و بیشتر درخت صنوبر را می کشید که روی تپه کنار نهر روییده بود .محمد با آن سن کم از ده بیرون می رفت .کنار آن صنوبر می نشست و ساعتها به آن خیره می شد ،به رنگها و برگهای مختلفی که پیدا می کرد ،به پوسته ضخیم و قهوه ای آن و به تصویر مواج درخت که بر سطح زلال نهر می افتاد ،بعد سر می چرخاند و کوه را که می دید دلش از هیبتش می لرزید ، به هیجان می آمد و چنان محو شکوه آن می شد که صدای مادرش را نمی شنید . محمد ...محمد جان ....کجایی؟ چرا جواب نمی دهی ؟ مادر می دانست که پسرش مثل همیشه کنار درخت صنوبر محو تماشای طبیعت است . « خدای نکرده اگر اتفاق بیفتد ...آن وقت من چه بکنم؟» و محمد هربار به جای اینکه پاسخی به مادر بدهد ، از کشف تزه ای که کرده بود سخنمی گفت و خشم مادر به مباهاتی شیرین مبدل می شد .یکبار عاب بزرگی را کشف کرده بود که بر فراز کوه پرواز می کرد ، اوج می گرفت و یکباره به شتاب و بی آنکه بال بزند بسوی زمین تن رها می کرد و فرود می آمد .محمد اگر در خانواده ای معمولی بدنیا آمده بود ، بی شک بخاطر نقاشی در دفتر حساب و کتاب پدرش تنبیه می شد . اما پدر دست نوازش بر سر او کشیده و با دادن یک دسته کاغذ و مداد خوب او را تشویق می کرد .در خانواده او هنر و بخصوص نقاشی از اهمیت ممتازی برخوردار بود .

 تابلوهای او آنقدر جذاب بودند که بیننده ای را به تحسین وا می داشت .پدر محمد هم در کشیدن منظره و نقاشی و چاپ سنگی استاد بود و بهمین علت استعداد محمد را به سرعت تشخیص داد و او را برای جدی گرفتن نقاشی ،تشویق و راهنمایی کرد . پدرش نقاشی های او را با دقت بررسی می کرد و هرجا که لازم بود ، نکته ای را به او می آموخت و راهنماییش می کرد .آموزشهای پدر متناسب با رشد محمد تنظیم می شد . پدر وقتی مطمئن شد که نقاشی جزئی از وجود پسرش شده و تا پایان عمر نمی توانددل از آن بکند ، نکاتی را به او گوشزد می کرد که تا پایان عمر آویزه گوش محمد شد :

 « محمد جان اگر می خواهی نقاش خوبی شوی ، باید مداوم کار کنی و تا می توانی طرح بزنی و نقاشی بکشی » عمویش صنیع الملک از نقاشان بنام عصر خود بود.

 کمال الملک در نوجوانی به تهران رفت و در سالهای اقامتش در تهران به سفارش ناصر الدین شاه چندین تابلو کشید. او چند سالی را در اروپا گذراند و نزد تعدادی از نقاشان اروپایی تحصیل کرد و در موزه های مختلف اروپا به مطالعه آثار نقاشان بزرگ اروپا پرداخت.کمال الملک در بازگشت به ایران مدرسه "صنایع مستظرفه" را تاسیس کرد و مدیریت آن را عهده دار شد.

 او در سال ۱۳۰۷ به حسین آباد نیشابور رفت و دوازده سال آخر عمر خود را در این روستا در انزوا گذراند و در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، در سن ۹۵ سالگی درگذشت.

 زندگینامه,کمال الملک

 مقبره کمال الملک در کنار آرامگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری قرار دارد. از او آثار مشهوری مانند تالار آینه کاخ گلستان به جای مانده است.محمد غفاری (کمال الملک) از هنرمندان بنام عصر قاجار است که ظهور او در عرصه نگارگری با ابداعات و نوآوری‌های او در سبک و روش، فصل تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشود. وی با کشیدن تابلو تالار آیینه از سوی ناصر الدین شاه به کمال الملک ملقب شد.آرامگاه کمال الملک در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود هوشنگ سیحون است.

 این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده است و مستطیلی با تناسب 1 بر 2 را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده اند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، "تاق‌های چهاربخش" را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده اند را تداعی می کنند و احتمالا منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهرا متفاوت با هندسه ای پیچیده دست یافته است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده است.در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می شود.شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها 1 به 2/1 است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می شوند.... لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می دهند.این قوسها و پوشش آنها در بالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را بوجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوج خلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزون نشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد و پیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده است.

 تزیینات استفاده شده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر روی سطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک و کوچکتر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملک را یادآور می شود.فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی ها، هارمونی بس عجیب با بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، بطوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود به باغ و در نگاه اول آندو را دو جزء از یک بنا درک کند!

 سنگ مزار کمال الملک همچون سایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده است، یکپارچه از سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیده شده است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی حجاری گردیده است.

 فهرست آثار

 آثار کمال‌الملک از سال 1290خ تا زمانی که چشمش آسیب دید:

1مرد برهنه 2- دورنمای دماوند 3- دورنمای دیگری از دماوند 4- آخوند رمال 5- تصویر نیم‌تنه ناصرالدین‌شاه 6- تصویر مشهدی ناصر 7- زن پای چراغ 8- خانه سنگی 9- خانه دهاتی 10- دورنمای دیگری از باغ مهران 11- کپیه از تابلوی مزین‌الدوله (تابلو میوه) 12- سن ماتیو 13- کپیه تیسین 14- رمال بغدادی 15- تصویر عضدالملک 16- دورنمای مغانک 17- پیرمرد (ناتمام) 18- مصری 19- تصویر دیگر مصری 20- فانتن لاتور 21- کبک بی‌جان 22- تصویر نیم‌تنه اتابک 23- صورت جوانی کمال الملک 24- رمال 25- تصویر کمال‌الملک در حال تبسم 26- زرگر 27- صورت کمال‌الملک با کلاه 28- بن‌زور 29- پرتیه 30- صورت دیگری از کمال‌الملک با شنل 31- تصویر زن(مداد) 32- زری یراقی‌های جهود 33- صورت دیگری از جوانی کمال‌الملک 34- زنجیری 35- تصویر زن (که با همکاری گوردیجانی کشیده شده) 36- تصویر مرحوم ذکاء الملک 37- تصویر رامبراند 38- تصویر دیگری از کمال‌الملک 39- دورنمای چراغ‌برها 40- بازار مرغ فروش‌ها 41- صورت سردار اسعد 42- قالیچه صورت رامبراند 43- قالیچه صورت کمال الملک 44- قالیچه دورنمای منظره‌ای از شمیران 45- تصویر مرحوم حاج نصرالله تقوی 46- قالیچه دورنمای یاخچی‌آباد 47- کپیه رافائل 48- کپیه تابلوی دیگری از تیسین 49- کپیه ونوس 50- تصویر مظفرالدین شاه 51- تصویر احمد شاه 52- تصویر کمال‌الملک (آبرنگ) 53- تصویر مولانا (آبرنگ) 54- عرب خوابیده (آبرنگ) 55- حوض صاحبقرانیه 56- تکیه دولت 57- دورنمای پس قلعه 58- دورنمای زانوس 59- تالار آیینه 60- دورنمای لار 61- صورت ناصرالملک 62- تصویر پسر ناصرالملک 63- تصویر مشیرالدوله 64- تصویر وثوق‌الدوله 65- تصویر ضیع‌الدوله 66- پرنده الوان (آبرنگ) 67- دورنمای شهر از پشت‌بام صاحبقرانیه 68- دورنمای کوه شمیران از پشت‌بام مدرسه (ناتمام) 69- قالیچه منظره خیابان شمیران 70- زن 71- کپیه باسمه فرنگی (به دستور احمدشاه) 72- کپیه باسمه‌ای دیگر (به دستور احمدشاه) 73- نوازنده‌ها 74- تصویر ایستاده یکی از پیشخدمت‌های دربار 75- نیم‌تنه یکی از درباریان (آبرنگ) 76- بازار کربلا 77- منظره آبشار دوقلو 78- منظره حوض و فواره قصر گلستان 79- تصویر میرزاعلی‌اصغر خان اتابک (نیم تنه) 80- تصویر میرزا علی‌اصغرخان (تمام قد) 81- تصویر آقاعلی‌معین‌الحضور (آبرنگ)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

بیوگرافی واروژ هاخباندیان

واروژ هاخباندیان

آهنگساز موسیقی راک و پاپ و جاز

نام اصلی : واروژ هاخباندیان

نام مستعار : واروژان

تولد :قزوین  13 آذر 1315/4 دسامبر  1936

ملیت : ایرانی ارمنی‌تبار

مرگ : 26 شهریور 1355 سپتامبر 1977 (40 سال) تهران گورستان ارامنه

تهران گورستان ارامنه تهران

سبک‌(ها) : پاپ، راک

ساز(ها) : سازهای زهی

سال‌های فعالیت : اوایل دهه ۴۰ تا زمان مرگ

سازهای برجسته : سازهای زهی

واروژ هاخباندیان (به ارمنی: Վարուժան Հախբանդյան)ملقب به واروژان (۱۳۱۵–۱۳۵۶) موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و تنظیم‌کننده مشهور ارمنی‌تبار ایرانی و یکی از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران بود.

«واروژ هاخباندیان» ملقب به «واروژان» در ۱۳ آذر ۱۳۱۵ برابر با ۴ دسامبر۱۹۳۶ در خانواده‌ای ارمنی در قزوین متولد شد.

 در دو سالگی مادرش را از دست داد. بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی، وارد مدرسه عالی موسیقی تهران شد و زیر نظر آموزگارانی چون:

 روبن گریگوریان و لودویک وازل موسیقی را فرا گرفت. پس از پایان این دوره، با بورسیه‌ای که از رادیو و تلویزیون آن سال‌ها گرفت، راهی ایالات متحده آمریکا شد.واروژان» در آمریکا مشغول به تحصیل در رشتهٔ «آرانژمان موسیقی و تنظیم آهنگ» شد و در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت. بورسیهٔ رادیو و تلویزیون، تعهد خدمت در یکی از شهرهای جنوبی (آبادان) را برایش ارمغان داشت. بعد از گذراندن تعهدش، به تهران بازگشت در سال‌های ابتدایی دههٔ پنجاه، ذائقهٔ موسیقی روز ایران کم‌کم به سمت موسیقی پاپ تمایل پیدا کرد و «واروژان» فردی بی‌رقیب در این نوع موسیقی گردید. وی چه با ساخت ملودی و چه تنظیم آثار دیگران، صاحب شناسنامه‌ای پربار در این حیطه شد.در سال ۱۳۴۷ برای اولین بار برای فیلم «جهنم سفید» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان موسیقی نوشت. علاقه‌اش به حیطه موسیقی فیلم باعث شد که این کار را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد. در ادامه این تجربیات در فیلم حسن کچل ساختهٔ علی حاتمی که به عنوان اولین فیلم موزیکال سینمای ایران شناخته شده، همراه با بابک افشار، پرویز اتابکی و اسفندیار منفردزاده، موسیقی متن این اثر را خلق کرد. در این فیلم عهدیه، کوروس سرهنگ‌زاده، مهتاب، سوسن و افشین آواز خواندند.

 

«واروژان» برای اولین بار روی ترانهٔ «بدرود» ایرج جنتی عطایی و صدای ویگن، ملودی ساخت و آن را تنظیم کرد.

 

او کار خود را با انجام تنظیم آهنگ‌هایی برای رادیو آغاز کردو سپس برای ساخت آهنگ برای یکی از برنامه‌های تلویزیون «زنگوله‌ها» (کشف صداهای تازه در تلویزیون) انتخاب شد. این آغاز کار واروژان در ترانه بود. از «قصه دو ماهی» کار مشترکی از شهیار قنبری (ترانه سرا)، بابک افشار (آهنگ ساز)، واروژان (تنظیم) و صدای جادویی گوگوش می‌توان بعنوان یکی از اولین کارهای او نام برد.

 ترانه‌ای که بعنوان ترانه «موسیقی نوین ایران» لقب گرفت. این همکاری ادامه پیدا کرد و روز به روز بر تعداد ترانه‌سرایان و آواز خوانانی که می‌خواستند با او همکاری کنند بیشتر می‌شد.در سال ۱۳۵۲ واروژان ترانه‌ای تنظیم کرد به نام چشم من این ترانه در آن سال به قدری فروش رفت که خود او هم باورش نشد.

واروژان در شهریورماه سال ۱۳۵۶، در حال ضبط موسیقی فیلم «بر فراز آسمان‌ها»، سکته کرد و روز شنبه ۵:۳۰ صبح ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ برابر با ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۷ بعد از ده روز بستری بودن در بیمارستان جم تهران در سن ۴۰ سالگی درگذشت و یک روز بعد در گورستان ارامنه تهران به خاک سپرده شد.او برنده جایزه سپاس به خاطر موسیقی متن فیلم صبح روز چهارم در سال ۱۳۵۱شد.فعالیت‌های درخشان او با گوگوش و شهیار قنبری معجزه آفرید. این همکاری منجر به ساخت ترا نهٔ «حرف» گردید. ترانه‌ای که عنوان بهترین آهنگ‌ساز سال را در سال ۱۳۵۴ برای او به ارمغان آورد. در همان سال نیز جایزهٔ پنجمین جشنوارهٔ سپاس را برای ساخت موسیقی فیلم کندو (فریدون گله) از آن خود کرد.

واروژ

در جشنوارهٔ موسیقی آتن در یونان برای ترانه «دهکدهٔ کوچک من» مدال و تقدیر نامه‌ای کسب کرد. این ترانه را شهیار قنبری سروده بود و ضیا آتابای اجرا کرده بود. همچنین جایزهٔ بهترین آهنگ‌ساز پنجمین دورهٔ جشنوارهٔ سپاس را برای آهنگ سازی فیلم صبح روز چهارم (کامران شیردل) از آن خود کرد. اما در مراسم حضور پیدا نکرد چرا که از مصاحبه و عکس انداختن بیزار بود.واروژان با تعدادی از آوازخوانان جوان دوران پیش از انقلاب کار کرد و شاید برای بعضی از آنان بهترین آثار دوران کاریشان را خلق کرد. او به خوبی جنس، توان ونوع صدای تمام کسانی که با آنان کار می‌کرد را می‌شناخت و بهترین و زیباترین و لطیف‌ترین آهنگ و تنظیمی را که ممکن بود برای آنها در نظر می‌گرفت. او همچنین سال‌ها رهبر گروه کر ارامنه تهران بود.

 

فیلم‌های سینمایی

 

واروژان

۱۳۵۷ - بر فراز آسمان‌ها

۱۳۵۷ - کوسه جنوب

۱۳۵۶ - سلام تهران

۱۳۵۶ - در امتداد شب

۱۳۵۵ - نازنین

۱۳۵۵ - علف‌های هرز

۱۳۵۵ - شام آخر

۱۳۵۵ - حرفه‌ای

۱۳۵۵ - بت (فیلم)

۱۳۵۵ - ماه عسل

۱۳۵۴ - همسفر

۱۳۵۴ - کندو

۱۳۵۴ - ذبیح

۱۳۵۴ - شب غریبان

۱۳۵۴ - هیچی بابا نمیشه

۱۳۵۳ - ممل آمریکایی

۱۳۵۲ - خروس

۱۳۵۲ - شهر قصه

۱۳۵۲ - تنها و گل‌ها

۱۳۵۱ - قدیر

۱۳۵۱ - فدایی

۱۳۵۱ - صبح روز چهارم

۱۳۵۱ - سرگروهبان

۱۳۵۱ - دشنه

۱۳۵۰ - رشید

مجموعه تلویزیونی

۱۳۵۴ - سلطان صاحبقران

مشهورترین آهنگ‌ها

نوشتار اصلی: ترانه شناسی واروژان

نام ترانه  ترانه‌سرا  خواننده

بوی خوب گندم      شهیار قنبری         داریوش

هفته خاکستری      شهیار قنبری         فرهاد

حرف     شهیار قنبری         گوگوش

شام آخر   شهیار قنبری         ستار

پل         ایرج جنتی عطایی  گوگوش

برادر جان            ایرج جنتی عطایی  داریوش

کندو       ایرج جنتی عطایی  ابی

باور کن   ایرج جنتی عطایی  گوگوش

فصل تازه زویا زاکاریان        گوگوش

شب زده  زویا زاکاریان        ابی

پوست شیر           ایرج جنتی عطایی  ابی

گهواره    زویا زاکاریان        گوگوش

وقتشه     ایرج جنتی عطایی  گوگوش

دریایی    ایرج جنتی عطایی  گوگوش

شب شیشه‌ای         ایرج جنتی عطایی  گوگوش

خوابم یا بیدارم       ایرج جنتی عطایی  گوگوش

عشق من عاشقم باش            ایرج جنتی عطایی  داریوش

ماه پیشونی           ایرج جنتی عطایی  گوگوش

آخرین چهارشنبهٔ سال          شهیار قنبری         لیلا فروهر

اجازه      رضا عطایی         داریوش

تنظیم

نام ترانه  ترانه‌سرا  آهنگ‌ساز خواننده

یاور همیشه مؤمن   ایرج جنتی عطایی  فرید زلاند            داریوش

قصهٔ دو ماهی       شهیار قنبری         بابک افشار           گوگوش

کویر      اردلان سرفراز      حسن شماعی‌زاده    گوگوش

من و گنجشکای خونه          اردلان سرفراز      حسن شماعی‌زاده    گوگوش

جاده       اردلان سرفراز      حسن شماعی‌زاده    گوگوش

دستای تو اردلان سرفراز      حسن شماعی‌زاده    داریوش

دو پنجره  اردلان سرفراز      حسن شماعی‌زاده    گوگوش

همیشه غایب         شهیار قنبری         ویلیام خنو داریوش / فریدون فروغی

فریاد زیر آب        ایرج جنتی عطایی  بابک بیات           داریوش

وطن      ایرج جنتی عطایی  خوزه فلیسیانو        داریوش

کتیبه      ایرج جنتی عطایی  بابک بیات           گوگوش

مثل تو    ایرج جنتی عطایی  بابک بیات           گوگوش

شهر غم   ایرج جنتی عطایی  بابک بیات           داریوش / ستار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی

بیوگرافی هومن خلعتبری

هومن خلعتبری، نوازنده پیانو، رهبر ارکستر و اپرا می‌باشد.

هومن خلعتبری فراگیری پیانو را از ۶ سالگی نزد نیره اسکویی آغاز نموده و بعدها نزد لیلی سرکیسیان و ملیک اصلانیان در پیانو، هارمونی و کنترپوان نزد فریدون ناصری، آهنگسازی نزد احمد پژمان و اصول رهبری ارکستر را از توماس کریستین داوید و حشمت سنجری آموخت.در کنار تحصیل علم موسیقی در محضر این اساتید، حضور و تجربه آکومپایمان شاگردان کلاس آواز خانم آریا زند، مرحوم حسین سرشار و مرحوم احمد پارسی و مرحومه بهجت قصری، مُهر ورود و آشنایی وی به دنیای آواز کلاسیک شد و تجربه آکومپایمان (همراهی خواننده با پیانو) این خوانندگان اپرای تهران (تالار رودکی)، وی را با رپرتوار آواز کلاسیک و اپرا آشنا ساخت. حضور در مستر کلاسهای اساتید پیانو مانند نوین افروز، گرهارد گرت اشلگر و هوتزل، تأثیر به سزایی در ارتقاء دانش و سطح نوازندگی پیانوی وی داشت.وی در طی دوران تحصیلات دانشگاهی، ردیف و دستگاه‌های موسیقی ایرانی را زیر نظر مهربانو توفیق (سه تار) و موسیقی جهانی (کلاسیک) را زیر نظر اساتید دیگر، همچون شریف لطفی، هوشنگ کامکار، دکتر امیراشرف آریانپور و کامبیز روشن روان آموخت و در سال ۱۳۷۵ از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران فارغ‌التحصیل شد.

ضبط و اجرای پیانو در موزیک متن بسیاری از فیلمهای سینمایی، آثار تولیدی صدا و سیما و همچنین انتشار ۲ سی دی "بارون بارونه" با ویلن حسین یوسف زمانی و "ای وطن" یا تار کیوان ساکت و آواز فاضل جمشیدی از یادگارهای آن دوره می‌باشد.

او طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۵ پیانیست ارکستر سمفونیک تهران، آسیستان گرگین موسسیان درگروه کر ارکستر سمفونیک تهران، پیانیست ارکستر و گروه کر فرهنگسرای بهمن زیر نظر مهدی شمس نیکنام و آسیستان توماس کریستین داوید در ارکستر فیلارمونیک جوانان انستیتوی فرهنگی اتریش در تهران بود.

در پی تمام این فعالیتهای آموزشی و فرهنگی، وی در سال ۱۳۷۶ برای ادامه تحصیلات دانشگاهی خود عازم اتریش شد و در دانشگاه هنر و موسیقی شهر گراتس، رهبری کر را زیر نظر Rupert Huber و Johannes Prinz رهبری ارکستر را با A. Tamayou، R. Armanian و Martin Sighard و رهبری اپرا را نزد Wolfgan Bozic و G. Fruhman آموزش دیده و تحصیلات خود را در دو رشتهٔ رهبری کر و رهبری ارکستر؛ با درجه عالی به پایان رسانید. راهنمائی‌های نصیر حیدریان همچنان راه گشا و مورد استفاده وی قرار می‌گیرد.او در کنار رهبری اپرا و کنسرت با ارکستر فبلارمونیک ماریبور، ارکستر دو له سیتهٔ پاریس، ارکستر فیلارمونیک برنو چک، ارکستر ماوارین چک و ارکستر فیلارمونیک زومبتای مجارستان، به عنوان تکنواز پیانو نیز در اروپا، ایالات متحده، کانادا، آسیا شرکت جسته است.

 او به دلیل علاقهٔ ویژهٔ به موسیقی مدرن و معرّفی آن، به اجرای آثار آهنگسازان معاصر و جوان همّت گماشته و شمار زیادی از آثار آهنگسازان معاصر برای نخستین بار با اجرا وی ضبط و آرشیو شده است. هومن خلعتبری به عنوان نوازنده پیانو با خانم پری زنگنه و گوگوش نیز در اجراهایی از ایشان همکاری داشته است.

وی از سال ۱۳۷۸ تا ۱ ۱۳۸، دستیار ارکستر و رهبر کر فستیوال اپرائی Junger Künstler Graz شهر گراتس در جنوب اتریش بوده و از سال ۱۳۸۳ یکی از بنیانگذاران، مدیر هنری و رهبر فستیوال بین الملی موسیقی کلاسیک قصر کیرشتِتِن Internationaler Klassik Festival Schloss Kirchstetten در شمال اتریش می‌باشد.

 

اپراهایی که به رهبری وی در این فستیوال به روی صحنه آمده عبارتند از:

 

۲۰۰۱ - " ازدواج فیگارو " - موتزارت

۲۰۰۲ - " فلوت سحر آمیز " - موتزارت

۲۰۰۳ - " دون ژوان " - موتزارت

۲۰۰۴ - " آرایشگر شهر سویل " - جواکینو روسینی

۲۰۰۵ - " توسکا (اپرا) " - پوچینی

۲۰۰۶ - " همه زن‌ها اینگونه‌اند " - موتزارت

۲۰۰۷ - " دستبرد به حرمسرا " - موتزارت

۲۰۰۸ - " سیندرلا (اپرا) " - جواکینو روسینی

۲۰۰۹ - " لا تراویاتا " - جوزپه وردی

۲۰۱۰ - " رئیس تئاتر " اثر موتزارت و " اول موسیقی بعداً کلام " اثر آنتونیو سالیری + (مشهورترین قطعات کُر از اپراهای معروف +1

۲۰۱۱ - " خفاش (اپرا) " اثر یوهان اشتراوس (پسر) + (مشهورترین قطعات کُر از اپراهای معروف2)

2012) - " ازدواج فیگارو " اثر موتزارت + (سمفونی شماره ۹ (بتهوون

۲۰۱۳ - " ریگولتو " به مناسبت دویستمین سال تولد جوزپه وردی + "تابلوهای یک نمایشگاه" اثر موسورگسکی

۲۰۱۴ - " دون ژوان " اثر موتزارت + " کارمن (اپرا) " اثر ژرژ بیزه - یک شب اسپانیایی

۲۰۱۵ - " اکسیر عشق " اثر گائتانو دونیزتی۲۰۱۶ - " دون پاسکوال " اثر گائتانو دونیزتی

هومن خلعتبری از سال ۱۳۷۸ تا کنون به عنوان رهبر و همکار هنری در اپرای شهر ) فعالیت داشته است.singschule)ودر مدرسه ی آواز این اپرا

اپراهای زیر با همکاری و رهبری وی به روی صحنه رفته‌اند

فصل هنری (میلادی)         نام اپرا   آهنگساز اپرا       اپرانامه (اشعار و متن اپرا) زبان اپرا تاریخ اولین اجرا

۲۰۱۲–۱۳         لاتراویاتا جوزپه وردی        فرانچسکو ماریا پیاوه         ایتالیایی ۶ مارس ۱۸۵۳

۲۰۱۲–۱۳         مانون لسکو (پوچینی)        پوچینی  روجرو لئونکاوالو و لویجی ایلیکا      ایتالیایی ۱ فوریه ۱۸۹۳

۲۰۱۲–۱۳         اکسیر عشق        گائتانو دونیزتی    فلیس رومانی      ایتالیایی ۱۲ می ۱۸۳۲

۲۰۱۲–۱۳ و ۱۴–۲۰۱۳  هانسل و گرتل (اپرا)        انگلبرت هامپردینک         ادلهایت وته        آلمانی    ۲۳ دسامبر ۱۸۹۳

۲۰۱۲–۱۳         ظهور و سقوط شهر ماهاگونی           کورت وایل         برتولت برشت     آلمانی    ۹ مارس ۱۹۳۰

۲۰۱۲–۱۳         بانوی زیبای من     فردریک لوو        آلان جی لرنر       انگلیسی ۱۵ فوریه ۱۹۵۶

۲۰۱۳–۱۴         لا بوهم  پوچینی  لویجی ایلیکا و جوزپه جیاکوزا          ایتالیایی ۱ فوریه ۱۸۹۶

۲۰۱۳–۱۴         سوگلی   انگلبرت هامپردینک         آلفونس رویر و گوستاو وَئز            فرانسوی            ۲ دسامبر ۱۸۴۰

۲۰۱۳–۱۴         فلوت سحر آمیز   موتزارت امانوئل شیکاندر   آلمانی    ۳۰ سپتامبر ۱۷۹۱

۲۰۱۳–۱۴         داستان کناره غربی           لنارد برنستاین     استفان سوندهایم           انگلیسی ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۷

۲۰۱۳–۱۴         هتل اسب سفید  رالف بناتسکی      رابرت استولز      آلمانی    ۸ نوامبر ۱۹۳۰

رهبری موسیقی ارکسترال و گروه نوازی ایرانی

گستره رپرتوار وی در رهبری ارکستر و رهبری کر، حاصل روحیهٔ انتخابگر اوست و شامل طیف وسیعی از سبکهای مختلف مانند موسیقی کلاسیک (اپرا و سمفونی)، موسیقی مدرن و آتونال می‌باشد.

 هومن خلعتبری تحصیلاتش را در زمینه موسیقی سنتی ایرانی (ردیف نوازی) و کلاسیک غربی (رهبری کر و ارکستر) به پایان رسانده، اما بتهوون، واگنر، پوچینی و.. هنوز هم نتوانسته‌اند پیوند او را با موسیقی ایران قطع کنند. در حیطه موسیقی ایرانی، رهبری موسیقی ارکسترال و گروه نوازی ایرانی به این شیوهٔ کاملاً نوین و معرفی آن برای اولین بار در جهان، در اجرای جدیدترین اثر حمید متبسم، یعنی پروژهٔ موسیقایی سیمرغ با تکخوانی همایون شجریان، یکی از نکات درخشان این گسترهٔ وسیع می‌باشد.

فعالیت‌های جنبی - برنامه تلویزیونی

از دیگر فعالیت‌های جنبی او در کنار رهبری ارکستر و اپرا، اجرای برنامه بسیار موفق آکادمی موسیقی گوگوش در تلویزیون من و تو ۱ به همراه ستاره موسیقی پاپ ایران خانم گوگوش و بابک سعیدی در زمینه موسیقی پاپ است.

 وی با حضور خود به عنوان مربی آواز در این برنامه تلویزیونی، سعی به ترویج آموزش صحیح مبانی موسیقی در بین بیننده‌های این برنامه تلویزیونی، ارتقاء مجدد سطح موسیقی پاپ ایرانی در بین مستعدان و ترفیع سطح فرهنگ شنیداری جامعه دارد. او در گفتگوهای حضوری همیشه اشاره‌ای به انگشتان دو دست می‌کند و می‌گوید:«اگر من بتوانم همین تعداد علاقه‌مند رو به راه درست سوق بدهم، برایم کافی است». هومن که در آکادمی گوگوش مربی آواز و اجرای صحنه است؛ برای پرورش هنرجویان، ترانه‌ها را از قدیم و جدید گرفته تا عامیانه و فاخر، زیر و زبر می‌کند تا ترانه مناسب هنرجو را بیابد. هومن آنگونه که خودش می‌گوید همه نوع موسیقی را می‌شنود. او دنیای موسیقائی امروز ایران را صحرای برهوتی می‌بیند که هر از گاهی گلی در آن روئیده می‌شود.

هومن خلعتبری در حال حاضر، رهبر ارکستر فیلارمونیک متروپولین پراگ (جمهوری چک) نیز می‌باشد.

دکونیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دکونیک کمپانی